اين هم از طنزهاي تلخ و ناگوار روزگار ماست كه انگار در بعضي ماجراها، «واكنش منفعلانه» را به «كنش فعال» ترجيح ميدهيم و به اين ترتيب، بايد براي پس گرفتن توپ و زمين از دستداده وارد ميدان شويم. درحاليكه از ابتدا به سادگي ميتوانستيم ابتكار عمل و فضاي رسانهاي را خودمان در اختيار داشته باشيم و با اقدامات بموقع و صحيح، جلوي گستردگي بيدليل ابعاد اتفاق و شدت عواقبش را بگيريم.
شكي نيست كه پرونده، سير قضايي و عادي خود را طي ميكند و به نقطه نهايياش ميرسد و متهم درصورت گناهكار بودن، به مجازات قانوني محكوم خواهد شد. اما فارغ از صحت و سقم اين اتهام، موج سنگين و شديد و توقفناپذير نشر اخبار تأييدنشده و (از آن بيشتر) شوخيها و طنزهاي تند و تيز و گاه بيادبانه و ركيك درباره اين موضوع، درخور توجه و البته نگراني بهنظر ميرسد؛ اين ميل و كشش فراگير و مهارناشدني به تحقير و تمسخر و طعنه زدن به ماجرايي كه از يك طرف در افكار عمومي «ناموسي» محسوب ميشود و از طرف ديگر با «مقدسات» گره خورده است.
اينكه چرا و چطور اين قشر پرتعداد از جامعه، بدون اطمينان از صحت اين اتهام و بدون ذرهاي ترديد در آن، بدون اينكه حتي لحظهاي فكر كنند كه درصورت بيگناهي متهم، اين حجم گسترده از انتشار ركيكترين شوخيها عليه او، چه به روز و روزگار آينده خودش و خانوادهاش و اطرافيانش خواهد آورد، به اين كار دست ميزنند و سرچشمه خلاقيت و مزه ريختن و شيرينزبانيشان را هم پاياني نيست. عمق فاجعه وقتي بيشتر رخ مينمايد كه به ياد بياوريم اين همه قاطعيت در نشر اخبار يا طنزها در شرايطي صورت ميگيرد كه هنوز هيچ جرمي در دادگاه قطعي نشده و صرفا ادعاهايي مطرح شده است.
انگار در پنهانترين و سياهترين پستوهاي ذهن ما (دستكم در بخش زيادي از ما)، تمايلي مخفي اما شديد و مريض و بيرحمانه به درست بودن اين اتهام وجود دارد. در هنرهاي نمايشي در تحليل «تراژدي»، ميگويند قهرمان دچار «هامارتيا» (نقص و ضعف)ي است كه درنهايت باعث سقوط او ميشود و تراژدي را شكل ميدهد و در پايان، تماشاچي را به «كاتارسيس» (احساس تطهير و تزكيه) ميرساند. در واقع او از اينكه همچون قهرمان، دچار چنان نقصي نيست و چنان عاقبتي انتظارش را نميكشد، خرسند ميشود و لذت ميبرد. انگار ما هم در اين پرونده (و اصلا مواجهه با هر متهم به گناهي بزرگ)، در پي رسيدن به آن احساس كاتارسيس هستيم. دوست داريم ديگري را گناهكار بزرگ بپنداريم و از اينكه به اندازه او، خاسر و عاصي نيستيم، خرسند باشيم. روي پيشانياش، برچسب «مرد بد» بچسبانيم و شب راحت بخوابيم كه خدا را شكر كه مثل او نشديم. اينطور وقتها، عجيب ياد سخن منتسب به حضرت مسيح(ع) موقع سنگسار مجدليه ميافتم: «هركه گناه نكرده، سنگ بيندازد».