«قيدار» نمونهاي مثالزدني از توانايي اميرخاني در خلق داستاني كاملا ايراني است. در رمان قيدار نويسنده در خلال داستانگويي، بخشي از تاريخ سياسي اجتماعي كشورمان را نيز روايت ميكند. اين ويژگي را در اغلب آثار اميرخاني ميتوان مشاهده كرد. قيدار در زمان معاصر ميگذرد و با پرداخت هنرمندانه نويسنده دلايل تحولات سياسي اجتماعي كه به انقلاب منجر ميشود، مورد بررسي قرار ميگيرد.
اين رمان درواقع وقايع اجتماعي كشور در دهههاي 40 و 50 را در زير لايههاي اثر به ثبت رسانده است؛ با شخصيتهايي شناسنامهدار و پرخون كه پيداست نويسنده شناخت دقيقي از آنها دارد. قيدار شخصيت محوري رمان، فردي است لوطيمسلك و اصطلاحا بامرام كه خاطره جوانمردان اين سرزمين را زنده ميكند. اميرخاني با تسلط و توانايي مثالزدني موفق ميشود كاراكترهايي را خلق كند كه گرچه عطري از گذشته را به همراه دارند، ولي كاملا در بستر زمان قابل درك هستند.
رمان قيدار مثل ديگر آثار نويسنده بسيار خوشخوان است و از همان صفحات اوليه خواننده را كاملا با خود همراه ميسازد؛ نويسندهاي كه تعدادي از پرمخاطبترين آثار ادبيات داستاني سالهاي اخير به قلم او منتشر شده است. آثاري چون «منِ او»، «ارميا»، «بيوتن»، «ناصر ارمني» و...
- فعال فرهنگي و نماينده اسبق مجلس