سجاد خالقی: یک نویسنده کهنه‌کار طرحی نو درانداخته تا یک ‌ماه بکشد؛ یک‌ ماه کامل، یک قمر نورانی سوار بر اسب.

کتاب

سيدمهدي شجاعي مانند نقاشي چيره‌دست ابتدا طرح كلي را روي بوم مي‌زند؛ عباس كنار شط سوار بر اسب با تمام شكوه و عظمت يك قهرمان ظاهر مي‌شود؛ آن هم نه قهرماني كه فقط بر و بازو و خال و ابرو دارد؛ قهرماني كه بيش از هر چيز، معرفت و عشق و ادب دارد.

طرح كلي كه تمام شد، نويسنده با حس‌وحالش رنگ مي‌سازد و با آن جزئيات، طرحش را كامل مي‌كند؛ آن هم هر بار به ياري يك بنده مقرب الهي كه شناختن عباس را راحت‌تر مي‌كند؛ گاهي عباسِ علي را روايت مي‌كند، گاهي عباسِ زينب يا عباس ام‌البنين را و هر بار به بهانه اين شخصيت‌ها نقب مي‌زند به تاريخ، برمي‌گردد عقب و از به‌دنياآمدن عباس و از كودكي و نوجواني‌اش مي‌گويد و دوباره برمي‌گردد كنار او كه در صحراي كربلا تشنه و مشتاق، جولان مي‌دهد و با معبود عشق‌بازي مي‌كند.

تابلوي‌ ماه نشسته بر اسب را نويسنده با كلماتش عمق مي‌دهد؛ آنقدر عميق كه مخاطب را با خودش تا كربلا بكشاند. نويسنده با حروف روي صفحه انگار نقش مي‌زند و پيش مي‌رود. «سقاي آب و ادب» كتابي است كه پيش و بيش از خواندن، بايد آن را ديد؛ درست مثل يك تابلوي بزرگ كه عاشوراي 61 را نمايش مي‌دهد، با تمام جزئيات؛ هم شقاوت را نشان مي‌دهد هم عطوفت را، هم كفر را به تصوير مي‌كشد هم ايمان را و تا آنجا پيش مي‌رود كه مخاطب خودش را ميان صحرا مي‌بيند؛ جايي كه سقاي آب و ادب تيرخورده و مجروح به زمين مي‌افتد.

اينجا تو كه بيش از هزار سال با آن روز فاصله داري، مي‌خواهي كمك عباس شوي، از خيمه‌ها دفاع كني و نگذاري حسين(ع) تنها بماند، اما افسوس كه نمي‌تواني. تو كتاب را مي‌خواني و پيش مي‌روي. هر چه تابلو پيش مي‌رود، عباس شوق شهادتش بيشتر مي‌شود؛ آب نمي‌خورد، مي‌جنگد، تشنگي امانش را مي‌برد اما ‌ماه همچنان مي‌تازد و دلبري مي‌كند تا در ركاب مولايش شهيد مي‌شود.

بعد تو مي‌ماني؛ تو كه مخاطب هستي اما انگار تمام گرما و تشنگي و دردهاي اين روز را چشيده‌اي و نتوانسته‌اي كاري كني اما شايد حالا تو هم بايد زينب‌وار اين حادثه را براي جهانيان روايت كني.

  • نويسنده و روزنامه‌نگار
کد خبر 352818

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha