از همان بدو ورود، 2 محافظ (جاسوس) بعثي همراه كاروان ميآمدند زيارت، خريد و حتي توالت. توي هتل، ميوههايي خورديم كه نظيرش را در ايران نديده بوديم. عراق، كمي شبيه خارج بود و بغداد خود خارج. روي ديوارهاي شهر، با خط خوش، نوشته بودند «البعث طريقنا».
بار دوم صدام رفته بود. بدون ويزا وارد عراق شديم. هنوز ديوارهاي آجري با كاشيكاري تصوير صدام بود؛ صورت صدام ولي پر از گلوله بود. گداها توي شهر قل ميزدند. مراقب جيبت نبودي در يك چشم به همزدن پولهايت غيب ميشدند.
بار سوم فقط لاشه آن ديوارهاي آجري مانده بود. سربازان آمريكايي هم حضور داشتند. با آيتالله سيستاني هم ملاقات كرديم. تأكيد داشتند به همسايههاي جانبازمان سر بزنيم.
بار چهارم آمريكاييها از شهر رفته بودند. فقط ورودي و خروجي شهرها دستشان بود. آمريكاييها قدمبهقدم ونها را نگه ميداشتند. پاسپورتها را ميگرفتند با چهرهها تطبيق ميدادند بعد ميگذاشتند برويم.
بار پنجم از آمريكاييها خبري نبود. فقط كاپشن و پوتين و گاز اشكآورشان مانده بود كه ميتوانستيم از «سوق النجف» به ثمن بخس بخريم.
بار ششم از كاپشن آمريكايي هم خبري نبود. نيروهاي مقتدي صدر، در هر جايي حضور داشتند. براي نخستينبار اربعين پياده رفتيم كربلا. تكوتوك ايراني هم بود. فاصله بين ايستگاههاي صلواتي زياد بود. بعد از كربلا، اجازه ورود به سامرا را ندادند. گنبد سامرا همان سال منفجر شده بود.
بار هفتم كاظمين هم نتوانستيم برويم. حضور مقتدي صدريها كمرنگتر شده بود. سربازهاي ارتش عراق، خودشان را شبيه كاراكترهاي بازي «call of duty» كرده بودند. ديگر توي جمعيت، ميتوانستيم ايرانيها را تشخيص بدهيم.
بار هشتم داعش در حال جوانهزدن بود. بيلبوردهاي عراق، عليه داعش تبليغ ميكردند. هنوز عراق بدون آمريكا، نفس راحتي نكشيده بود كه دود داعش كمكم فرو ميرفت توي سينهاش.
بار نهم تلويزيون ايران تبليغ پيادهروي اربعين را ميكرد. يك روز تمام، توي صف ويزا مانديم. ويزاهاي تكنفري كم شد. ويزاها را مانيفستي كردند. وصيتنامه نوشتيم. از داعش ميترسيديم. تمام راه منتظر بوديم تا كناردستيمان خودش را منفجر بكند.
بار دهم نوري مالكي صندلي قدرت را رها كرده بود. قاسم سليماني با داعش ميجنگيد. با دل قرصتري عمودها را رد ميكرديم. از بعضي ايستگاهها صداي ميثم مطيعي پخش ميشد.
بار يازدهم اين بار است. داعش توي موصل دارد قلعو قمع ميشود. رسانهها دنبال ابوبكر البغدادي ميگردند. من ميروم كه عراق را براي يازدهمين بار ببينم.