روز چهلم، فصل چيدن است، موسم برداشت و هنگامه نتيجهگيري. گفتهاند اگر كسي 40 روزش را خدايي كند، چشمههاي حكمت از درونش ميجوشد، پس روز چهلم، روز جوشش است، روز خروش است و زايش. و اما اربعين، يعني امتداد؛ يعني يك «فاصله» و فاصله را بايد پيمود و طي كرد. شايد براي همين هم در زيارت اربعين، راه ميروند و راه ميپيمايند. پيادهروي اربعين، بيشتر از آنكه يك نماد و استعاره باشد، يك حقيقت است؛ يك تجربه واقعي است از خوب شدن.
آدمهاي مشتاق حسين(ع)، روزها و كيلومترها، از چهارگوشه زمين، به سمت «ششگوشه»، راه ميروند و آنجا نرسيده يا رسيده، با وقفي كوتاه و مكثي اندك، دوباره بازميگردند، شايد براي آنكه همه ميدانند اين پيمودن، براي رسيدن نيست، براي تولدي دوباره است. باغبان كه ميوه ميچيند، پا را روي پا نمياندازد و به خواب بيخيالي فرو نميرود؛ او سبدهاي پر از ميوهاش را كول ميكند و به سمت بازار ميجنبد تا ثمرات مراقبتهايش را نقد كند. براي همين است كه زائر اربعين، خيلي زود برميگردد تا دوباره شروع كند. او در پيادهروي، چيزهاي زيادي اندوخته است، پس براي خرجكردن آن، مجال ايستادن ندارد. سريع خودش را به امتداد زندگي ميرساند تا ثانيههاي جديدش را با تقواي بيشتري معماري كند.
روز «چهلويكم»، بايد آينه تمامنماي «چهلروز» باشد. اربعيني خوب است كه فرداي خود را آباد كند! شب قدري خوب است كه فرداي پر از فرشته داشته باشد. نبايد از روز «شب قدر» غافل شد؛ به همين مبنا و معنا نبايد فرداي زيارت حسين(ع) بيثمر باشد.
«پياده روان»، همچون پيامبري كه از حراي مناجات بازگشته است، بايد قدرت بعثت داشته باشند. آنها بايد بتوانند ديگران را نيز برانگيزانند. قيامت يعني برانگيختن؛ پس اربعين قيامت آدمهاي منتظر است. بازگشتگان اربعين بايد بتوانند ديگران را هم به آيين خود دعوت كنند و آيين كاروان اربعين، «عشق» است. حسين(ع) با تمام وجود، عاشق خدا شد و با سر بريده و حنجر شكافته، عشق را تكثير كرد: بر سر ني زلف رها كردهاي!
پيادهروي اربعين تمام شدني نيست. بايد باز رفت و باز پيمود. مسير اربعين، مسير خدايي است، مسير عشق است؛ راهي است راه عشق كه هيچش كناره نيست!