تاریخ انتشار: ۲۹ آبان ۱۳۹۵ - ۰۵:۰۰

شعر طنز > رضا احسان‌پور: هم مثل همیشه سفت، در را بستم هم کیف و کتاب، لیز خورد از دستم

مسئول کتاب‌خانه توبیخم کرد!

انگار نه انگار که شاعر هستم!

 

  • رباعی سوم

آقای کتابدار! این‌قدر به من

هشدار نده که ساکت و حرف نزن!

من غرق مطالعات علمی هستم

چون مخترعی بزرگ هستم بعداً!

 

  • رباعی دوم

بیهوده چرا تن به شکایت بدهید؟

خود را به روال بنده عادت بدهید

غیر از دو سه جلد سهم معمول، به من

هر قدر که خواستم امانت بدهید!

 

  • رباعی چهارم

آقای کتابدار با اخمی ریز

زد با ته خودکار دوباره بر میز

میز بغلی! خدا به دادت برسد

وقتی بشود کاسه‌ی صبرش لبریز