اميد تكيهگاهي است كه گاهي با دستهايي نامرئي؛ با دستهايي جاري؛ با دستهايي بخشنده، بهانهاي ميشود براي يا علي گفتن براي گذر از محدوديتها و معذوريتها. باز هم دست خيري دركار است. اين بار گوشهاي از يك شهر شلوغ جوانهاي به شكوفه نشسته است و عطر آن در روح و كالبد افرادي معلول نفوذ كرده و انگيزهاي براي زيستن به آنها داده است. تعاوني توانخواهان مينو با شعار «معلوليت محدوديت نيست» كار خود را آغاز كردهاند و با حمايت خيراني هميشه همراه، به اين باور رسيدهاند كه معلوليت محدوديت نيست. يك تعاوني خاص از زناني با ارادهاي پولادين كه 5سال با دلي روشن طي طريق كردهاند و با همه فراز و فرودها و كم وكاستيها هنوز چراغ كارگاه را روشن نگاهداشتهاند.
جايي براي يأس نيست، از سوز پاييز و همهمه شهر به كارگاه كه ميرسي عطر چاي تازه و صداي چرخهاي خياطي بيدرنگ تكهاي از آرامش را به تو هديه ميكند؛ خانهاي قديمي كه به همت بانويي خيرخواه تبديل به كارگاه و آشيانهاي براي پروانهها شده است.
آنكه نميگويد و نميشنود تكههاي برش خورده پارچه را به هم ميدوزد و به پارچههاي سبز و آبي شكل ميدهد، آنكه نميبيند پارچههاي شكل داده شده و لباسها را لمس و بستهبندي ميكند. اينجا هر كس مسئوليتي دارد؛ همه مدير كارخود و همراهي براي دوست خود هستند. گوشهاي از اين سرزمين پرمحبت، جايي كنج چهارديواريهاي كارگاه، اتاق دنجي است براي توليد تجهيزات پارچهاي نوزادان و لوازم پارچهاي آشپزخانه و حتي كيفهاي پارچهاي. رنگ در رنگ، طرح در طرح، ميان گلها و رنگها گمميشوي. نگاههاي معصوم و دستهاي توانا، برتريشان را به رخ ميكشند. با همه زيباييهاي اين سرزمين كوچك اما يك جاي كار ميلنگد؛ سوز سرما از روزنهاي به خانه پروانهها نفوذ ميكند و تن نحيفشان را ميلرزاند. اگر چه جايي براي درنگ نيست اما همچنان براي پوشاندن اين روزنه تعلل ميشود و كسي ياريگر نيست.
«كچرانلو» بانويي است از همين ديار، كم توان جسمي اما مديري توانمند كه تلاش ميكند پاسخ خوبي به كساني بدهد كه روزي دست مهرباني به سوي آنها دراز كردهاند. دل دردمندي دارد از حمايتهايي كه بايد باشد و نيست اما در عمق نگاهش اميد زنده است؛ چون معتقد است تا زماني كه خير و خيرانديش هست زندگي هم در كارگاه جاري است. معتقد است همه آدمها ميتوانند مفيد باشند اگر به آنها فرصتي داده شود تا روي پاي خود بايستند و دستهايي براي حمايت باشد. او ميگويد: «اين كارگاه به همت 3بانوي خير بجنوردي با هدف نشان دادن توانايي معلولان به تمام دنيا، راهاندازي شده است. زنان معلول با اين كار ميدانند كه نهتنها سربار نيستند كه افراد مفيدي براي جامعه و خانواده خود و حتي تكيهگاهي براي ديگران هستند. ارديبهشت سال 90كارگاه با حدود 15نفر ناشنوا، نابينا و كمتوان جسمي و حركتي راهاندازي شد و با گذشت 5سال از زمان راهاندازي كارگاه، هماكنون 32نفر در آن مشغول بهكار هستند». اولين كارگاه البسه يكبار مصرف در شهرستان بجنورد اين روزها به سختي چرخهايش را ميچرخاند، آنقدر كه زنان معلول و سرپرست خانوار به دستمزدي اندك بسنده كردهاند تا كارگاه همچنان برقرارباشد.
اگرچه همچنان حمايت بانوان خير ادامه دارد اما در سالهاي گذشته ورود رقبايي از ديگر استانها كه برنده هميشگي مناقصات هستند دستهاي آنها را تنگ و نگاهشان را نگران كرده است. آنها هر روز با صندليهاي چرخدار، عصا و حمايت ديگران، از مناطق دور خود را به كارگاه ميرسانند چون اينجا تنها مكان امني است كه به آنها استقلال، باور و خويشتنداري ميدهد. هم اينك 33پروانه ديگر براي ورود به كارگاه و خانه امن صف كشيدهاند اما نه جايي براي وسعت كارگاه و نه امنيتي براي ادامه امرار معاش آنها وجود دارد. «كچرانلو» با بيان اينكه در سالهاي گذشته نياز بيمارستانهاي شهر را تأمين و كيف سلامت و لباسهاي يكبار مصرف آنها را تهيه ميكرديم، ادامه ميدهد: «امسال، همكاري با بيمارستانها بهدليل ذكر شده بسيار كاهش يافته و چرخهاي كارگاه به سختي ميچرخد». اينجا پشت درهاي كارگاه بانوان معلول، لحظههايي ناب خلق ميشود، رهايي يافتن بانوان از افسردگي و پرواز به سوي روشنايي مدركي بر اين ادعاست. دستهاي ياريگر، تمام توان خود را بهكار گرفتهاند تا آيندهاي مشخص و روشن را براي اين زنان رقم بزنند بدينمنظور هم، بيمه اين زنان را ميپردازند تا ديواري محكم پشت اين افراد قرار دهند؛ ديواري مستحكم براي روزهاي كهنسالي! براي روزهاي فراغت از كار. با اينكه تمام همت خويش را بهكار بستهاند اما برطرف كردن نياز معلولان بيشتر، كه هدف بزرگي براي آنهاست جوانههاي ديگري از كمك و حمايت را ميطلبد.