ما امروز بيش از هميشه به پيروي از سيره پيامبر نيازمنديم. پيامبر شمع انجمن بود. در مجلسي نمينشست، مگر با ياد خداي. در مجالس جايگاه ويژه برنميگزيد. هرگاه به جمعي ميپيوست در هر مكاني كه خالي بود مينشست و به ديگران نيز چنين سفارش مينمود. با حاضرين چنان بود كه كسي ديگري را بر خود ارجح نپندارد. چون با كسي مينشست بر برخاستن پيشي نميگرفت. اگر حاجتمندي حاجتي ميطلبيد، يا حاجت روا بازميگشت يا با بياني خوش دلشاد ميشد. با مردم گشادهرو بود چنانكه او را چون پدري مهربان ميدانستند. همه در حق نزد او يكسان بودند. مجلس او مجلس حلم، حيا، صداقت و امانت بود. از آن حرف بيهوده برنميخاست و اگر از كسي لغزشي سر ميزد، جاي ديگر بازگو نميشد. مجلسيان با يكديگر عادلانه رفتار ميكردند و رفاقتشان براساس تقوا بود. حاضران محضرش با يكديگر فروتن بودند، مهتران را احترام ميگذاشتند و با كهتران مهربان بودند. نيازمندان را بر خود مقدم ميداشتند و نگاهبان ناآشنايان بودند.
او انيس جانها بود. بسيار خوشهمنشين با همنشينانش، خوشخو و خوشرو بود و هرگزخشن و درشتخو و بدزبان و فريادزن، چاپلوس و عيبجو نبود. از سه چيز سخت دوري ميگزيد: جدال و كشمكش، پر حرفي و سخنان بيهوده. نسبت به مردم نيز از سه چيز پرهيز داشت: نكوهش و سرزنش ديگران، تجسس در لغزشها و عيبجويي و عيبگويي. سخن نميگفت مگر جايي كه اميد ثواب داشت. چون لب به سخن ميگشود، كلامش مجلسيان را مجذوب ميكرد و چون ساكت ميشد ديگران لب به سخن ميگشودند. در حضور ايشان هرگز بر سر سخني جدال و نزاع درنميگرفت. هركه سخن ميگفت ديگران گوش ميدادند تا كلامش تمام شود. سخن كسي را قطع نميكرد، مگر آنكه از حد ميگذراند. در محضر پيامبر ديگران به نوبت سخن ميگفتند. مدح و ثناي كسي را نميپذيرفت، جز از كسي كه قصد تشكر داشت. ايشان براي مردم چون طبيبي دورهگرد بود كه خود بيماران را مييابد و تيمارشان ميدارد. بر ماست كه پيامبر عزيزمان را با سلاح تقوا و صلاح آخرت ياريگر باشيم و حداقل اگر شده به همين چند نمونه از مكارم اخلاقي پيامبرمان همواره اقتدا كنيم.