اين شب بهنوعي جشن تولد خورشيد نيز بهحساب ميآمده، به اين دليل كه از اين شب به بعد روزها طولانيتر ميشود. حال اگر به حكمت اوليه اين سنت ملي توجه كنيم، ميتوان گفت اين رسم بهمعناي گذر از تاريكي طولانيترين شب سال است تا در كنار دوستان و در پناه نور آتش بر اين سياهي غلبه كنند. اگر بخواهيم به اين موضوع از نگاه اسلام بنگريم بايد گفت؛ برخورد اسلام با سنتها به محتواي آن مربوط ميشود نه شكل ظاهري آن. اگر محتواي سنتي از جهل و خرافات سرچشمه بگيرد اسلام آن را مردود ميانگارد و چنانچه محتواي آن با فطرت پاك بشر سازگار باشد، اسلام نيز مهر تأييد بر آن ميزند. هيچ سنتي را به واسطه آنكه از رسوم باستان ملتهاست نميتوان رد كرد يا پذيرفت. همانگونه كه اسلام ديه را كه يك سنت بود پذيرفت و بتپرستي را مردود دانست. سنتهاي باستاني ايراني را هم بايد با ترازوي عقل و دين سنجيد، اگر دين-كه سرچشمه از حكمت الهي دارد- و عقلي كه دور از خواستههاي نفساني باشد، آن را تأييد كرد، ميتوان آن را گرامي داشت و اگر سنتي در ترازوي عقل و دين بيوزن بود بايد كنار گذاشته شود.
شب يلدا سنتي است كه فرصتها و تهديداتي را همراه خود دارد. فلسفه اين شب زندهداري انتظار بازگشت نور است و غافل نشدن از ظلمت طولانيترين شب سال، كه اگر به حكمت آن توجه شود وعده الهي را يادآور خواهد شد. از رسوم پسنديده اين شب در كنار هم بودن است و صله ارحام، كه اين نيز امري بسيار سفارش شده و نيك است. تفأل به ديوان سرشار از معارف حافظ و استفاده از نعمتهاي الهي نيز از محسنات اين رسم ديرين است.
اما اين رسم كهن با تمام زيباييهايش با تهديداتي نيز مواجه است، تجملگرايي و اسراف، شكستن حريم محرم و نامحرم، تحت فشار قرار گرفتن متولي خانواده براي اجابت خواستههايي كه در توان او نيست. چشم و همچشمي و غفلت از ياد خداوند كه سرچشمه گناهان بسياري ميگردد. ميتوان از كنار هم بودن لذت برد بدون آنكه براي تهيه هندوانه و... خود و ديگران را به زحمت اندازيم، بدون آنكه چشم به چگونگي مجلس ديگران داشته باشيم و ميتوان يلدا داشت به اميد پايان طولانيترين شب دوري خورشيد هستي!