بعد از آن هم شال و كلاه ميكنيم و براي خريد يك وسيله جديد و نو به جاي آن وسيله قديمي، آماده ميشويم. اما راحتترين راه، هميشه بهترين راه نيست. راههاي ديگري هم وجود دارد كه صفورا حيدري تا ته آن را رفته و البته نتيجه هم گرفته است. او همه وسايلي را كه در خانه و طبيعت وجود دارد و در آستانه دورانداخته شدن هستند جمع ميكند و چيزهايي درست ميكند كه طول عمرشان حداقل 6-5 سالي بيشتر از قبل ميشود. حيدري آنقدر در اين كار خبره شده است كه نمايشگاههاي «بهترينها از دورريختنيها»ي او، يكي از معروفترين نمايشگاههاي سرايمحله منطقه آنهاست. نكتهها و تجربياتش را با ما بخوانيد.
- از سطل ماست شروع شد
اولين وسيلهاي كه درست كردم حدودا 10 سال پيش بود؛ دور يك دبه ماست سفت و محكم را كاموا پيچيدم، روي درش هم پارچههاي رنگي رنگي زدم و رويش هم يك گل چسباندم و شد سطل زباله زير ميز كامپيوتر كه هنوز هم هست. آن موقع فهميده بودم كه درست كردن وسايلي را كه از صفر تا صدش با خودم بوده دوست دارم؛ اينكه ذوق و سليقه خودم در آن مطرح باشد، خيلي به من كيف ميداد. براي همين از وسايل دمدستي كوچك و ساده شروع كردم؛ مثل همين سطل ماست و چند نخ كاموا. هرچيزي دستم ميآمد را با نگين و پولك و اكليل كه در خانه داشتم تزئين ميكردم و ميشد يكي از وسايل مورد نياز خانه ما. كمي كه گذشت، كارهاي بزرگتر را امتحان كردم؛ مثلا چندين وسيله و چندين هنر را با هم تركيب ميكردم. با فوم و ديگر مواد گلسازي، گل بلندر كه از قبل بلد بودم، درست ميكردم و از گلهاي ساخته شدهام در ساخت وسايل ديگر استفاده ميكردم. نتيجه تركيب كردن هنرهاي گلسازي، نقاشي و يا مجسمهسازي با وسايل دورريختني، آنقدر زيبا ميشد كه هركسي آن را ميديد، سفارش ساخت دوبارهاش را به من ميداد.
- دورريز را دور نريز
ميتوانم بگويم كه ساخت وسايل، تقريبا هيچ هزينه خاصي برايم ندارد. همينكه ميگويم دورريختنيها، يعني لازم نيست بروم و براي مواداوليه هزينه كنم. كارم با همه وسايلي كه در خانه هست و اگر از آنها چيزي ساخته نشود، به سطل زباله ميروند، راهميافتد. ظرفهاي پلاستيكي آشپزخانه، پارچههاي اضافي، كاجهاي توي خيابان، سنگ، خاك و... تقريبا هرچيزي كه فكرش را بكنيد، ميتواند مواداوليهاي باشد براي ساخت يك وسيله جديد. با اينحال، بستگي به اين دارد كه ميخواهم با چيزي كه ساختهام، چهكار كنم. اگر قصدم فروشاش باشد، مسلما از موادي استفاده ميكنم كه كارم را بهتر و محكمتر كند و 2 روز ديگر خراب نشود اما اينكه بروم و يك چيز خوب بخرم كه روي آن كار كنم، اصلا؛ چون اصلش به اين است كه از دورريختنيها وسيلهاي به دردبخور درست كنم وگرنه همه بلدند بروند و بخرند. بقيه وسايل تزئين را هم از روبان، پارچه، نخ كاموا و... استفاده ميكنم كه هميشه در همه خانهها پيدا ميشود؛ يعني اگر خودم هم نداشته باشم، از ديگران كه اينها را كنار گذاشتهاند و به دردشان نميخورد ميگيرم.
- براي من هم درست ميكني؟
راستش را بخواهيد، استقبالي كه اطرافيان، بهخصوص پدر و مادر و خانوادهام از كارهاي من كردند، من را مصممتر كرد كه ادامه بدهم. همينكه عكس كار جديدم را به خواهرم نشان ميدادم و ميگفت كه «چقدر خوب است؛ براي من هم درست كن» باعث ميشد تا با ذوق بيشتري بعدي را درست كنم كه از قبلي بهتر باشد. خوبياش اين بود كه پدرم يك مرد كاملا فني است و خيلي به من راه را نشان ميداد كه مثلا اين را اينطوري بگذار، محكمتر ميشود يا اينكه اين وسيله ميتواند سفت نگهش دارد. زماني، درست كردن هركدام، خيلي زمان ميبرد؛ چون مدت سعي و خطايم زياد بود تا به نتيجه برسم اما حالا واقعا برايم زمانبر نيست و خيلي زود ميتوانم چيزي را كه در ذهنم هست اجرا كنم. همان لحظه هم فكر ميكنم كه با اين ميشود چهكاري كرد و دنيايي از ايده به ذهنم ميآيد؛ آنقدر كه كافي است چيزي را به من نشان بدهيد تا به شما بگويم كه چطور ميشود بهترين استفاده را از آن كرد. كارهاي من بيشتر در نمايشگاههاي محلي سراي محله است و اگر كسي ببيند يا خوشاش بيايد، آنجا سفارش ميدهد تا برايش درست كنم. حتي بعضي وقتها، خودشان وسيلههاي دورريختنيشان را به من ميدهند تا از آن چيز ديگري درست كنم.
- بفرماييد! اين هم تنوع
انسان موجود تنوعطلبي است. بعد از مدتي از يك چيز تكراري خسته ميشود و دلش ميخواهد وسيلهاي جديد داشته باشد. اين كار دقيقا راه برآوردهكردن همين تنوعطلبي، بدون هيچ تجمل و خرج اضافي است. بهنظر من خيلي خوب است تا به جايي برسيم كه در بعضي موارد، به جاي خريدن، به درست كردن فكر كنيم. كسي ميتواند اين كار را انجام بدهد كه دوست داشته باشد بنشيند پاي كاري و چيز جديد خلق كند. من ميدانم كه همه، دنيايي از طرح و ايده در ذهنشان دارند ولي جايي براي پيادهكردنشان پيدا نميكنند. درگيري و مشكلات را همه دارند، اما بايد بخشي از آن را كنار بگذارند و فكرشان را براي چيزي كه دوست دارند باز كنند. مطمئن باشيد كه بهترينها درست ميشود. آنوقت هم خودشان ميتوانند از آن استفاده كنند و هم از فروشاش، سود خوبي بهدست بياورند. راستش من وقتي بچه بودم، خيلي از اين هنرها و از اين خلاقيتها نداشتم و به خرج نميدادم اما حالا دارم تمام آن روزها را جبران ميكنم و حرص ميخورم از اينكه ميبينم يكي، وسيله خوبي را دم در خانهاش ميگذارد. حالا طوري شدهام كه هرچيزي را كه به چشمام ميآيد برميدارم كه شايد روزي به دردم بخورد.
- سرمايه اوليه
تقريبا هيچ!
اولين حسني كه اين كار برايم دارد، حال خوب خودم است كه وقتي چيزي درست ميكنم و نگاهش ميكنم، لذت ميبرم. بعد از آن هم، اگر بخواهيم به چشم يك كار اقتصادي به آن نگاه كنيم، بايد بگويم كه سراسر حسن است؛ در مرحله اول اين است كه به جاي اينكه برويم و چيزي را كه لازم داريم بخريم و در واقع نياز كاذب براي خودمان ايجاد كنيم، ميتوانيم با هزينه هيچ، آن را بسازيم و به اقتصاد خانواده كمك كنيم. همين كم كردن بخشي از خرج اضافي در خانه، خودش نوعي سود براي همه است. حسن ديگرش هم بحث سفارش و فروش اين كارهاست. براي ساخت اين وسيلهها، از ابزارهايي استفاده ميكنم كه اگر يكبار آنها را بخرم، ديگر تا مدتها ميشود از آنها استفاده كرد؛ ابزارهايي مثل مل، چسب چوب، چسب حرارتي كه باز هم هزينه چنداني در زمان طولاني محسوب نميشوند. حتي گاهي اوقات، به جاي استفاده از خمير چيني، از خمير نان بربري استفاده كردهام و رويش اكليل زدهام و هيچ فرقي هم با خمير چيني ندارد. در واقع، ميتوانم وسيلهاي كه هزينه اوليهاش خيلي كم بوده است را در كمترين حالت، 5تا 10هزار تومان بفروشم و يا سفارش ساخت مجدد قبول كنم. البته بيشتر كارهايي كه فروختم، كارهاي تركيبي از پوست درخت و ميوهكاج و گلهاي بلندر بوده كه خب آنها حرفهايتر محسوب ميشوند.
- فوت و فن
براي شما و طبيعت كافي است
شايد اغراق نباشد كه بگويم اصليترين سرمايهاي كه ميگذارم، وقت و انرژي زيادي است كه براي پيدا كردن ايده و سوژه مناسب، خرجميشود؛ مخصوصا روزهاي اول. آن موقعها، چيزي را تصور و اجرايش ميكردم و بعد ميديدم كه خيلي شكل نگرفته و آنقدر كه بايد خوب نشده است. براي همين دوباره همه را جدا ميكردم و از اول مشغول ميشدم. اما حالا ديگر در يك دقيقه ميتوانم بفهمم كه چه چيزي براي چه كاري مناسب است و اتفاقا ايدهام را پياده ميكنم و بهترين هم ميشود. اين كارها، براي كساني كه دوست دارند، خستهكننده نيست. راستش من شبها، خواب ايدههايي را كه در ذهنم هست ميبينم و يا در خواب فكر ميكنم كه از فلان قوطي، ميتوانم چه چيزي درست كنم؟ شايد باورتان نشود كه اكثرا اينها را براي خودم درست ميكنم و آنقدر دوستشان دارم كه خيلي به فروشاش فكر نميكنم و ترجيح ميدهم كه اگر كسي خوشاش آمد، دوباره برايش بسازم. البته اين خيلي مهم است كه از زباله، زباله نسازيم كه حتي خودمان هم نتوانيم از آن استفاده كنيم. هنر اين است كه از دورريختنيها، چيزي بسازيم كه تا سالها، دور انداخته نشود. در واقع با ساخت اين وسيلهها، علاوه بر حال خوب و سود حاصل از فروش، يك كمك حسابي به طبيعت و بازيافت هم ميشود؛ يك سود همهجانبه!