اما وظيفه ما بهعنوان شهروندان جامعه و كساني كه در كنار بيخانمانها زندگي ميكنيم چيست؟ به سراغ دكتر جواد ميري، جامعه شناس و عضو هيأت علمي پژوهشگاه علوم انساني رفتيم تا پاسخ پرسشهايمان درباره مسئوليت اجتماعي را از ايشان بگيريم.
- آقاي دكتر! نگاه شما بهعنوان يك جامعه شناس نسبت بهعلت مسائلي چون گورخوابي چيست؟
گورخوابي امري اجتماعي است كه فقط يك علت ندارد. راههاي برطرف شدن آن نيز يكطرفه و تكبعدي نيست. نبايد به پديده گورخوابي كه نمادي از بيخانماني، حاشيه نشيني، فقر، اعتياد و... است فقط نگاهي سياسي يا حكومتي داشت. نميشود تنها آموزش را مقصر دانست يا به نهادهاي فرهنگي خرده گرفت. همينطور اينكه بعضيها فقط نظام اقتصادي را پديدآورنده گورخوابي بدانند هم نادرست است. آنچه در بررسي پديده بيخانماني اهميت دارد نگاهي است كه تركيبي از عناصر حكومتي و اجرايي را شامل ميشود. در كنار اين نگاه، نقش پررنگ افراد جامعه در كاهش آسيبهاي اجتماعي را نبايد ناديده گرفت. بيخانمانها بخشي از جامعه هستند كه بايد آنها را از خودمان بدانيم. درست است كه اگر ساختارهاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي و ديگر سازوكارهاي مؤثر كار خود را درست انجام دهند كمتر شاهد چهره زشت زندگي اجتماعي هستيم، اما شايد تأثيرگذارترين نيرو در حل آسيبهاي اجتماعي مردم باشند.
- راهحلتان براي افزايش مشاركت اجتماعي در اين رابطه چيست؟
مشاركت اجتماعي در حل هر مورد شكل خاصي را ميطلبد. مثلا در رفع فقر، جمعآوري كمك مالي توسط افراد يا خيريهها ميتواند مؤثر باشد اما در رفع پديده بيخانماني كه تركيبي از مسائل ازجمله فقر، اعتياد، عدمتعلق به خانواده و سرپناه، بهدنبال آن بيماري و ساير موارد است، دايره كمك را بايد وسيعتر كنيم. بياييد كمي عقبتر برويم و به روشهايي كه گذشتگان براي حل مشكلات استفاده ميكردند تامل كنيم. در قديم در محلهها و مساجد، ريشسفيدها يا ساداتي وجود داشتند كه از مردم دستگيري ميكردند؛ اگر مردي شغلش را از دست ميداد با كمك ديگران كار جديدي برايش دست و پا ميكردند، براي فقيران پول جمع ميكردند. اگر در خانوادهاي مشكلي وجود داشت براي حل آن پادرمياني ميكردند و با اين امورخيرخواهانه اجازه نميدادند مسائل ريشهدار شود اما در زمان حاضر و با مدرن شدن زندگي، ميبينيم كه هر كس خودمحور است و به ديگران كاري ندارد. هر كس بهدنبال اين است كه گليم خودش را از آب بكشد و شب موقع خواب به اين فكر نميكند كه همسايهاش در چه وضعي است. بدتر از آن، اين است كه امروزه خانواده هم كاركرد قديم خود را از دست داده و كمتر شاهد حمايتهاي خانوادگي هستيم.
- منظور از حمايت خانوادگي چيست و چه كمكي به كم شدن بيخانماني ميكند؟
ببينيد! همانطور كه ميدانيم خانواده نخستين نهاد اجتماعي است كه فرد در آن وارد ميشود و البته مهمترين. در گذشته خانواده بهمعناي پدر و مادر و فرزند نبود. خانوادههاي قديم، اجتماعاتي 30 تا 40نفره متشكل از پدر بزرگ و مادربزرگ، عمو و عمه و فرزندانشان بود اما خانوادههاي امروزي جمعيتي بيشتر از 5 يا 6 نفر ندارند. وقتي از حمايت خانوادگي حرف ميزنيم يعني حمايتي كه سي و اندي نفر از هم ميكردند. اما امروز چه بر سر آن حمايت آمده؟ اين روزها براي ديدن پسر خاله و پسر دايي مان هم بايد به آنها زنگ بزنيم و هماهنگ كنيم تا شايد براي يكماه آينده وقتي به ما اختصاص بدهند. پس اگر فردي در آن خانواده 40-30 نفره معتاد ميشد افراد بيشتري بودند كه به او كمك كنند. در نتيجه بايد در جامعه امروز پيوندهاي خانوادگي و خويشاوندي را محكم كنيم تا در اين بستر از حمايت بيشتري بهرهببريم. اگر خانواده، اعتياد را بيماري فرد بدانند و او را طرد نكنند شاهد بيخانماني نخواهيم بود. همانطور كه پرويز، يكي از گورخوابهايي كه در نصيرآباد زندگي ميكرد قبل از اينكه به اين روز بيفتد شغل و درآمد مناسب، همسر و فرزند داشته، اما در اثر اعتياد همه را از دست داده و آخرين پناهش خوابيدن در گور شده بود.
- آقاي دكتر وقتي احساسات عمومي جريحهدار ميشود نخستين واكنشي كه امروزه ميبينيم عكسالعملها و همدرديهاي مجازي است. اين واكنشهاي مجازي تا چه اندازه مفيد است و چه حد و حدودي بايد داشته باشد؟
در دنياي امروز بخش زيادي از زندگي ما در فضاي مجازي ميگذرد. پس رفتارهاي اجتماعي هم در اين فضا نمود دارند اما اينكه تا چه ميزان بايد به واكنش مجازي دلخوش كنيم و چه سهمي در دنياي واقعي داشته باشيم جاي بحث دارد. من واكنشهاي مجازي را زير سؤال نميبرم؛ چرا كه نخستين و آسانترين راه براي ابراز همدردي است اما در كنار آن بايد كنش مؤثري در دنياي واقعي از خود نشان دهيم. البته اين را هم نميتوان ناديده گرفت كه در جامعهاي كه هزاران نيازمند، بيخانمان، فقير و كودك كار وجود دارد آدمها از پس كمك به همه برنميآيند و به يكي دو نفري كه در روز ميبينند اكتفا ميكنند اما همين كه در حد توانمان خود را نسبت به آنها مسئول بدانيم و مرهمي بر زخمها و رنجهايشان باشيم نشان از مسئوليتپذيري و انسانيت ما دارد.