خيلي حرف استها. ما بلايي سر آسمان شهرمان آوردهايم و كار به جايي رسيده كه وقتي يك روز آسمان تميز و آبي باشد همه متعجب ميشويم و سعي ميكنيم اين پديده عجيب را ثبت كنيم. خيلي از تهرانيها دوشنبه هفته گذشته از آسمان تهران عكس گرفتند و توي اينستاگرام يا تلگرامشان گذاشتند و براي همديگر فرستادند و ذوقشان از ديدن اين رفيق دوست داشتني را با هم شريك شدند. آسمان تميز، آبي و پاك حالا آنقدر حرمت دارد كه برود داخل آرشيو عكسهاي شخصيمان. اينستاگرام حالا ديگر به آلبوم عكس ما تبديل شده و اين نرمافزار موبايلي، درست يا غلط جاي آلبوم عكسهاي چاپي قديمي را براي خيليها گرفته. آلبومها آخرين عكسي كه تويشان گذاشتيم مال چند سال قبل از رواج دوربينهاي ديجيتال و موبايلهاي دوربيندار است و دارند يك گوشه كمد خاك ميخورند. ديگر كسي دوربيني ندارد كه برود بسته به وسعش برايش فيلم نگاتيو 24تايي يا 36تايي بگيرد و سر هر عكس آنقدر سبك و سنگين كند تا مبادا يكي از فرصتهاي ثبت تصويرش بسوزد و بعد از تمامشدن حلقه فيلم و سپردن به عكاسي براي چاپ و ظهور، خداخدا كند همه عكسهايش خوب شده باشد. اگر روزگاري يكي از برنامههاي مهمانيهاي خانوادگي و دوستانه، نشاندادن آلبوم عكسها به همديگر بود حالا ديگر آلبومي براي نشان دادن وجود ندارد. آدمها عكسهاي همديگر را به محض ثبت و اشتراك، ديدهاند.
اگر روزگاري عكسهاي بچههاي هر خانواده در سنين مختلف، عكسهاي مراسم تولد و عروسي و جشنهاي خانوادگي، عكسهاي سفرهاي دوستداشتني و خاطرهانگيز به شمال و جنوب و عكسهاي پدربزرگ و مادربزرگها توي آلبومهاي خانوادگي خودنمايي ميكرد حالا به لطف ما آدمها، آسمان پاك و آبي هم جاي خودش را بهعنوان يك اتفاق مهم توي آلبومهاي ما باز كرده است. اگر در روزگار فيلمهاي 24تايي و 36تايي كسي از آسمان عكس ميگرفت و توي آلبومش ميگذاشت، همه با تعجب نگاهش ميكرديم و از اينكه يك نگاتيو حلقه فيلم را هدر داده تأسف ميخورديم.
حالا همزمانه فيلمهاي نگاتيو حلقهاي گذشته و همزمانه آسمان آبي هر روزه. الان ديگر كسي از ديدن عكس آسمان تميز و خوشآبورنگ توي آلبوم عكس ديگري تعجب نميكند. من فكر ميكنم چند سال ديگر آلبومهايمان پر است از عكسهاي اتفاقات عجيبي كه براي پدر و مادرهايمان و پدربزرگ و مادربزرگهايمان خيلي عادي بوده؛ زايندهرود اصفهان و درياچه اروميه و جنگلهاي مازندران و كوههاي شمال تهران و پرندهها و حيوانات در حال انقراض و كلي اتفاق و پديده ديگر هم، تا چند سال ديگر جزو همين اتفاقات عجيبند؛ اتفاقاتي كه شايد لازم باشد حالا كلي ازشان عكس بگيريم تا روزي به فرزندانمان نشان بدهيم و يادشان بياوريم كه آسمان تهران روزگاري آبي بود و درياچه اروميهاي وجود داشت و اين خانهها روزي جنگل بود. آن روز اگر عكسي براي نشان دادن نداشته باشيم بچههايمان فكر ميكنند يا خرفت و متوهم شدهايم و يا داريم دروغ ميگوييم. براي ثبت در آلبوم خانوادگي هم كه شده، هر ازگاهي كه آسمان آبي شد چندتايي عكس از آن بگيريم.