تاریخ انتشار: ۱۶ آبان ۱۳۸۶ - ۱۲:۲۴

حسن پارسایی: نگاهی به نمایش «اتاق شماره6» به کارگردانی ناصرحسینی‌مهر در تالار مولوی

گاهی واقعیت‌های تلخ و کابوس گونه‌ای دو حقیقت بزرگ «انسان» و«زندگی» را به تنگنایی مخالفت‌زا و پر از تعذیب می‌کشانند؛ این واقعیت‌ها گاه به‌نظر می‌رسد نافی «اختیار» و برآیند «جبری محتوم» هستند که همه چیز را فقط در محدوده قراردادها و قانون‌مندی‌های عارضه‌مند موجود طلب‌می‌کنند و هیچ اجازه‌ای به رشد، پویایی و بالندگی انسان نمی‌دهند.

ر نتیجه، همه چیز متاثر از یک نظام چیره و سیطره‌مند می‌شود و انسان هم در مجلس تنهایی و مرگ اسیر،‌و چنان دچار استیصال می‌شود که برای خودش به سؤالی گنگ و بی‌جواب تبدیل می‌شود.

نمایش «اتاق شماره6» که روایت نمایشی«خسرو حکیم رابط» و «ناصرحسینی مهر» از داستانی به همین نام اثر«آنتوان چخوف» است،‌به چنین موضوعی می‌پردازد.

این نمایش با طراحی و کارگردانی «ناصرحسینی‌مهر» هم‌اکنون در تالار اصلی مولوی در حال اجراست.

نمایش «اتاق شماره6» به کارگردانی «ناصرحسینی‌مهر» به یک موقعیت بسته و محتوم می‌پردازد که در آن مهرورزی و آزادی معنا و جایگاهی ندارد و زندگی با خلاصه شدن در یک «اتاق اسارت و شکنجه» به زندانی برای بقای پررنج انسان تبدیل شده است.

«خسرو حکیم‌رابط» و «ناصرحسینی‌مهر» در مقام نویسندگان متن، وجوه اصلی داستان «اتاق شماره6» اثر «آنتوان چخوف» را حفظ کرده‌اند.

خود داستان به لحاظ رویکرد روانشناختی عمیق و ارائه مابه‌ازاء‌هایی سیاسی، ا ثری بسیار قابل اعتناست که تبدیل و آدابته کردن آن برای نمایش کاری بس دشوار و در خور تقدیر است؛ اجرای اثر نشان می‌دهد که «خسرو حکیم رابط» و «ناصرحسینی مهر» به لحاظ آشنایی با آ‌ثار «چخوف» سعی کرده‌اند ویژگی‌های دراماتیک اثر را حفظ کنند.

گرچه نمایش «اتاق شماره 6» کلیت داستان را به دلیل محدود بودن زمان اجرا در تئاتر، به طور کامل ارائه نمی‌دهد، اما وجوه و شاخصه‌های محوری آن حفظ و به دلیل موجز شدن متن، تا اندازه‌ای برجسته‌تر شده‌اند. دراماتورژی اثر، به رغم اینکه این اثر در اصل داستان بوده بسیار بالاست.

ضمنا آسیبی هم به «شخصیت‌پردازی» پرسوناژها وارد نشده است. همه پرسوناژ‌های نمایش برای تماشاگران قابل درک و پذیرفتنی هستند.

باید اذعان داشت که اکثر شاخصه‌های سبک «آنتوان چخوف» در این اثر جلوه‌گر است: این نویسنده لایه بیرونی و سطحی واقعیات را می‌شکافد و با ارائه داده‌های درون متنی مخاطب را به درون‌کاوی و آنالیز واقعیت‌ها وا می‌دارد.

او در این رابطه از مقوله روانشناختی به بهترین شکل ممکن استفاده می‌کند. اما او واقعیت‌ها را نقض نمی‌کند و به تکوینی جامع نمی‌رساند، زیرا شاخصه‌ها و الزامات سبک «ناتورالیزم» به او چنین اجازه‌ای نمی‌دهد؛ اگر این شاخصه‌ها محقق می‌شد، در آن صورت رویکرد نویسنده به رئالیزم انتقادی یا رئالیزم اجتماعی سمت‌وسو پیدا می‌کرد.

نمایش «اتاق شماره6» به طراحی و کارگردانی «ناصر حسینی مهر» بر جبر و محتومیت و آنچه «هست» تاکید دارد.

در این نمایش دکتر «آندره» خود «آنتوان چخوف» است که در این اثر از تجربیات پزشکی و روانشناختی‌‌اش بهره برده تا اثری متفاوت خلق کند.

اجرای این نمایش بسیار کنش‌مند و هوشمندانه است و  به دلیل پرسوناژهای خاص آن، نمایشی «بازیگر محور» به شمار می‌رود. نگهبان «اتاق شماره6» که نقش او را «پرویز بزرگی» خیلی خوب ایفا می‌کند، دقیقا تماشاگر را یاد قزاق‌های تابلوهای نقاش نامدار روسیه «ایلیاریپین» می‌اندازد.

3 پرسوناژ اصلی حاصل و ارائه دهنده بن‌مایه‌های محوری درونمایه‌ نمایش هستند: دکتر «آندره»، «نیکیتا»ی نگهبان و «ایوان دیمیتریچ گروموف» روشنفکر، که بازیگران آنها «جعفر والی»، «پرویز بزرگی» و «علی‌بی‌غم» هستند و هر3 بازیگر بازی‌های گیرا، حس‌آمیز و سنجیده‌ای ارائه می‌دهند؛ «جعفر والی» که اساسا چهره‌اش شباهتی نسبی هم به «چخوف» دارد، به زیبایی و بدون هیچ حرکت اضافی شخصیت پرسوناژ دکتر «آندره» را کاملا برای تماشاگر قابل درک می‌سازد، تا جایی که تماشاگر نسبت به او احساس سمپاتیک پیدا می‌کند.

«پرویز بزرگی» با تکیدگی و بی‌اعتنایی نقش‌اش که همواره او را در حال تخمه خوردن نشان می‌دهد، نشانگر اعتماد به نفس و سیطره او بر محیط است.

او با هیبت و هیمنه‌اش و اصواتی که دارد، تماشاگر را می‌ترساند، چه برسد به بیمارانی که در اصل زندانیان او هستند؛ این پرسوناژ جلوه‌ای فراتر از یک نگهبان دارد و می‌توان گفت که صاحب واقعی زندان و زندانیان است. «علی بی‌غم» همه آشفتگی‌های درونی نقش‌اش را به شکلی بیرونی نمایان می‌سازد.


او ضمن ایجاد همگرایی عاطفی، به طور همزمان نیز دافعه‌های هراسناکش را خیلی خوب به نمایش می‌گذارد.

گرچه بن مایه‌های موضوعی نمایش عمدتاً به این 3 نقش مربوط می‌شوند، اما به علت بازی بسیار خوب سایر بازیگران، تمام نقش‌ها برای مخاطب زیبا و گیرا شده‌اند: «سیاوش چراغی‌پور» به علت به کارگیری همه اعضای بدن به هنگام بازی، بر کنش‌مندی نمایش افزوده است. او موفق می‌شود نظر تماشاگر را به خود معطوف سازد.

«حسن مهمانی» نیز دقیقاً پرسوناژ دوگانه، مزور و چاپلوس را به خوبی و مهارت تمام ارائه می‌دهد. «غلامحسین بهرامی» با دو چهره‌خندان و غضب‌آلود واقعاً همان فرماندار نظامی سخت‌گیری که باید باشد، هست.

بازیگران دیگر، به ترتیب «مازیار فیروزمند» «ناصر حسینی مهر» و «کامیار محبی» به دلیل نقش‌هایشان از پذیرش و مقبولیت نسبی برخوردار هستند.

طراحی صحنه که در آن «اتاق شماره6 » به شکل یک‌سویه و پرت افتاده‌ای مقابل جایگاه مسئولان قرار دارد، حس ناامنی و تنهایی را تقویت می‌کند. طراحی لباس پرسوناژهای دکتر «آندره»، نگهبان، بیماران، فرماندار نظامی و رئیس اداره پست مناسب هستند و کارکرد نمایشی بالایی دارند، اما لباس معاون دکتر و سلمانی رادع و مانعی برای سنخیت پیدا کردن پرسوناژهای مربوطه با فضای نمایش شده‌اند.

نور و  موسیقی که توسط «رزا خلیلی» انتخاب شده‌اند و کاربری پیدا کرده‌اند با درونمایه همخوان هستند و وجوه دراماتیک اجرا را ارتقا داده‌اند.

میزانسن‌هایی که توسط «ناصر حسینی‌مهر» شکل‌دهی شده‌اند با میزان کنش‌مندی و هر چه دراماتیزه‌تر شدن محتوای نمایش ارتباط و نسبت مستقیم دارند و نشان می‌دهند که با هوشمندی انتخاب شده‌اند.

رو ریختن خاک از سقف به روی پای جسد «دکتر آندره» یک نشانه مفهومی زیبا و دراماتیک برای القای مردن و مذفون شدن اوست.

صحنه‌ای هم که در آن دکتر «آندره» با رئیس اداره پست حرف می‌زند و از بیمار روشنفکر «یاد» می‌کند و همزمان خود بیمار در داخل اتاق به حرف می‌آید، دقیقا ابژه و عینی کردن یک مضمون سوبژه و ذهنی است که در نوع خود زیبا و به یاد ماندنی است.

ر این نمایش بیماران  یا به عبارتی زندانیان «نماد» مردم روسیه در زمان «چخوف» و دکتر «آندره» حضور نویسنده و فرماندار نظامی و عوامل‌اش مظهر و شنانگر سیطره حکومت تزاری هستند.

نمایش «اتاق شماره 6» بر نوعی رشنالیزم (Rationalism) یا خردگرایی نیز نظر دارد که با اشاره به «دیوژن» فیلسوف یونانی و نیز در دیالوگ‌ها بارها و بارها بر آن تاکید شده است تا بی‌خردی دولتمردان روسیه تزاری بیشتر دراماتیزه شود.

اضافه شدن دکتر «آندره» به جمع بیماران اتاق شماره 6 که در اصل زندانی محسوب می‌شوند و مردن او، حادثه پارادوکسیکالی است که برای پایان‌بندی به حوادث از تاثیرگذاری زیادی برخوردار است و با هوشمندی و درایت کارگردان و مسئول نور صحنه، با یک ترفند بسیار دراماتیک و اکسپرسیونیستی به پایان می‌رسد: سایه میله‌های اتاق (زندان) بر تمام فضای سرد حیاط می‌افتد و آن را هاشور می‌زند تا محتومیت و مخالفت شرایط اجتماعی موجود القاء شود.

نمایش «اتاق شماره 6»  که در فایل ژانر «تراژدی» قرار می‌گیرد، به دلیل آنالیز کامل موضوع و انعکاس وجوه درونی و روانشناختی و نیز با تاکید بر شاخصه ها و داده‌های سیاسی و تماتیک متن، نمایشی جدی و عمیق است، عشق و آزادی را خواستنی‌تر می‌کند.

این نمایش به لحاظ ویژگی‌های طراحی صحنه، کارگردانی، بازیگری، کاربری نور، موسیقی و نیز انتخاب متن جدی و عمیق، نمایشی دیدنی، زیبا و قابل تامل است