با تعبيه دوربين گوشي تلفنهمراه، اين امكان فراهم شد و كمي بعد، عكسهايي رايج شد كه ديگر غير از عكاس، كس ديگري در آن نبود؛ به اين عكسها گفتند سلفي. ماراتن سلفي در حال پيشروي است، اما چرا؟
آدمها دوست دارند ديده شوند! اصلا انگار اين تمايل به ديده شدن از جنس غريزه است كه در وجود نسل آدم بارگذاري شده؛ پس طبيعي است كه براي ارضاي اين حس، دست به كارهاي متفاوتي بزنند. با اين حساب، هركس براي پاييدهشدن، ناظري بيروني ميطلبد؛ يكي در اوج معرفت، خدا را بهعنوان بهترين نظارهگر باور كرده و همه كارهايش را براي پسنديدن او تنظيم ميكند (قربهاليالله) و ديگري ارضاي ميل، ديدهشدن را به نگاههاي مردم ميسپرد.
جوهره زندگي مدرن يك چيز است: «حاكميت فرد و پادشاهي لذت بر همه ابعاد زندگي». آدمهاي جهان جديد ميخواهند سلطان عالم باشند؛ پادشاهاني كه ميخواهند در اوج لذت زندگي كرده و هر روز حجم وسيعتري از لذتها را مزه كنند. اما مشكل آنجاست كه لذتطلبي مثل آبشور درياست كه بر عطش تشنگان ميافزايد، شيرجهزدن در رودخانه لذتهاي زميني، انسان را به سمت درياي وسيعتري از لذتها حركت ميدهد و او را در ميان امواج خروشان دچار سرگرداني ميكند.
انساني كه ميخواهد ديده شود اما مجال آبرومندي براي ديدهشدن نمييابد، به دامن كارهاي سطحي اما جذاب پناه ميبرد؛ كارهايي كه با پيشرفت فناوريهاي بشري، روزبهروز دچار دگرگوني شده و به سمت جنون كشيده ميشود. سلفي از دستاوردهاي اين سبك زندگي است؛ نوع مدرني از خوداظهاري كه كاربر را به خودشيفتگيهاي مزمن مبتلا ميكند، تا جايي كه دوست دارد حالت خود را در همه لحظات ثبتكرده و به ديگران نمايش دهد. كمكم همه را به حريم زندگي خصوصي خود وارد كرده و براي پسنديدهشدن بيشتر كارهاي هيجانانگيزتري انجام ميدهد. سال قبل دهها نفر در حال سلفي با كوسهها جان باختند و در هند عدهاي در حال سلفي گرفتن با قطاري كه از پشت نزديك ميشد، كشته شدند.
باور كنيم اين آب، شور است و تنها راه نجات، آن است كه از آن ننوشيم و يا هوشمندي خود را هنگام نوشيدن از اين آب حفظ كنيم.