عقل در زمینههای مختلف زندگی بشری احکامی دارد که با کمی تفکر و توجه، روشناییبخش بودنش برای همگان اثبات خواهد شد. عقل فراتر از ملیت و نژاد و تحصیلات است. عقل گمشده بشریت است و دارایی پنهان همه ما. عقل به انسان حکم میکند که سؤال بپرسد. سؤال پرسیدن شاهکلید دانستن است. اما هزار حیف که انسانها سؤال پرسیدن را مایه خاری و شکست میدانند و به جای شنیدن از عاقلان، بیشتر درحال تجربه کردن و آزمودن دوباره هستند. کثرت و تعدد و فراوانی زندگیهای بدون خدا از غربی و شرقی، بهترین شاهد مثال بر این نقیصه بشر است؛ چراکه بشریت بهجای دانستن و سؤال کردن از خالق خود، خودش را مستقل و آزاد فرض کرده و با زیرکی به خودش گفته: اگر هم اکنون نمیدانم، غمی نیست، آزمون و خطا میکنم تا بالاخره روزی بدانم!
بشریت باید یک سؤال از خالقش میپرسید و سپس به جهانگشایی مشغول میشد؛ اما این سؤال را هنوز نپرسیده و جوابش را پیدا نکرده است. و چون جواب این یک سؤال را پيدا نكرده به این گمراهی حیرتآور مبتلا شده است. انسان قواعد فراوان فیزیک و شیمی و ریاضی را کشف کرده اما هنوز انسان را نمیشناسد و چون خودش را نمیشناسد و در شناختن خودش ناتوان شده، در تمامی ابعاد سبکزندگی به بنبست رسیده است.
مهمترین مزیت سبک زندگی باخدا، بر سبک زندگی بدون خدا، شناخت انسان است. وقتی انسان به عنوان موضوع و هدف سبک زندگی، درست و کامل شناخته شود، عقلانیت و اخلاق به عنوان 2ویژگی انسان خدامدار بروز و ظهور میکنند. اما در سبک زندگی بدون خدا، نه عقل و نه اخلاق آنگونه که باید و شاید حضور ندارند. این مقدار عقلانیت و اخلاقی که امروز در کره خاکی یافت میشود هیچ گاه کفاف هدایت و مدلسازی برای زندگی بشر در دنیا و آخرت را نمیکند. بشریت اگر به حکم عقلش گوش کرده و از خالق انسان در مورد حقیقت انسان سؤال میكرد امروز حال و روز بسیار بهتری داشت.
نظر شما