تاریخ انتشار: ۱۸ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۸:۴۱

همشهری دو - شیدا اعتماد: آفتاب دارد طلوع می‌کند و با هاله سرخی احاطه شده‌است. سرخی بیشتر از معمول آسمان وقت طلوع نشانه‌ خوبی نیست؛ یعنی از آن گوشه‌ شهر، هوای آلوده دارد راهش را به همه آسمان باز می‌کند.

 پدرم كنارم مي‌ايستد و مي‌گويد: امروز هم هوا خوب نيست. مادرم از پنجره ديگري به بيرون نگاه مي‌كند و مي‌گويد: آن كوه‌هاي دور پيدا نيست و كم‌كم غبار خاكستري روي همه شهر را مي‌گيرد. پسرم مي‌گويد ديروز خيلي سرفه كرده است. همه‌مان يك پا متخصص تشخيص آلودگي هوا شده‌ايم. زندگي در اين روزهاي خاكستري شهر بزرگ، ما را به اين نقطه كشانده است. همين كه پرده‌هاي خانه را كنار مي‌زنيم مي‌دانيم كه امروز هر قدر هم كه جان بكنيم باز هم روز ما نمي‌شود كه نمي‌شود. كاش به جاي اين همه نشانه كه آلودگي در شهرهاي ما جا گذاشته است، نشاني از بهار را به ما مي‌داد؛ نشاني از پرنده‌هايي كه از شهر كوچ كرده‌اند؛ گربه‌هايي كه خيلي وقت است كم پيدا شده‌اند؛ نشاني از پيرترها كه در صف نانوايي نيستند و كودكاني كه آزادانه در كوچه بازي نمي‌كنند. شهر زنده، زير غبار، شهر اشباح مي‌شود و ما كه هنوز با گستاخي به زنده ماندن در اين شرايط ادامه مي‌دهيم به‌زودي تبديل به خاطره‌اي از يك انسان خواهيم شد كه حتي نفس كشيدن را از ياد برده است.