تاریخ انتشار: ۲۶ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۳:۲۴

همشهری‌آنلاین: هر تغییری می‌تواند در زندگی بچه‌ها استرس به وجود بیاورد اما بعضی‌ها به شکل متفاوتی با آن روبه‌رو می‌شوند

  • استرس خوب؟

شدت‌هاي مختلف استرس مي‌تواند روي بچه به گونه‌هاي متفاوت تأثير بگذارد. اگر بچه در زندگي روزمره‌اش استرسي نداشته باشد ممکن است براي تلاش کردن بي‌انگيزه شود.

اگر به فرض قرار است امتحاني را بدهد و نسبت به آن کوچک‌ترين نگراني نداشته باشد، هيچ تلاشي براي آن نخواهد کرد. گاهي اوقات ما مي‌گوييم مقداري استرس بايد وجود داشته باشد تا انگيزه براي تلاش بيشتر بچه‌ها باشد.

اين مسئله در مورد بزرگ‌سالان هم همين‌طور است. مشکل زماني است که اين استرس و اضطراب، حدش بيشتر از مقداري باشد که بچه بتواند تحمل کند.

اين امر مي‌تواند روي يادگيري فرد هم تأثير بگذارد چون در شرايط استرس‌زا، هورمون‌هايي ترشح مي‌شوند که روي کارکرد مغز تأثير منفي مي‌گذارند. فردي که مضطرب است تمرکز درستي هم نمي‌تواند داشته باشد.

براي يادگيري غير از هوش، تمرکز هم لازم است؛ يعني ما هر چقدر هم باهوش باشيم اگر تمرکز نداشته باشيم نمي‌توانيم چيزي را درست ياد بگيريم. حالا ممکن است اين استرس براي بچه‌هاي مختلف علت‌هاي متفاوتي داشته باشد.

بچه‌ها به دلايل مختلف دچار استرس مي‌شوند. گاهي اوقات ممکن است دلايل دروني داشته باشد، بدين معنا که خود کودک از لحاظ سرشتي، مستعد اين باشد که با کوچک‌ترين محرک استرس‌زا دچار اضطراب و نگراني شود.

حالا در شرايط مشابه بچه‌ي ديگري خيلي دچار نگراني نمي‌شود؛ مثلاً برخي از بچه‌ها هستند که علي‌رغم اين‌که هميشه نمره‌هاي خوب مي‌گيرند اما اين ميل به کمال‌گرايي و کامل بودن و اين‌که هيچ‌وقت کسي از آن‌ها ايراد نگيرد، باعث مي‌شود آن‌ها هميشه دچار استرس و نگراني باشند؛ مثلاً فقط نمره‌ي 20 را قبول دارند يا اين‌که هميشه نگران‌اند حرکتي بکنند و معلمشان از آن‌ها ناراحت شود.

ممکن است نگران اين باشد که پدر و مادرش از دست او ناراحت باشند که نمره‌اش نيم‌نمره کمتر از دفعه‌ي قبل است و با وجود اين‌که هنوز هم نمره‌ي خوبي است آن‌ها نگران‌اند!

گاهي وقت هم بچه خودش از توانايي‌هايش آگاه است و مي‌داند نمي‌تواند نمره‌ي بالايي بگيرد.

به همين دليل هم هميشه دچار استرس و نگراني است؛ مثلاً بچه‌هايي که در درس رياضي ضعيف‌اند، معمولاً از شب قبل روزي که رياضي دارند دچار استرس و نگراني مي‌شوند و فردا هم اين استرس ادامه پيدا مي‌کند و باعث کاهش تمرکز در جلسه مي‌شود؛ در نتيجه، درس آن روز را هم خوب ياد نمي‌گيرند.

واضح است که با اين روند نمره‌ي خوبي در آن درس نمي‌گيرند و از طرفي معلم و والدين، او را بازخواست مي‌کنند و اين سيکل معيوب ادامه پيدا مي‌کند و بدتر هم مي‌شود.

در اين شکل، استرس منشأ دروني دارد اما گاهي اوقات اين ما هستيم که استرس را از بيرون براي بچه توليد مي‌کنيم.

والديني هستند که بچه را در شرايط سختي قرار مي‌دهند؛ چيزهايي مثل کلاس‌هاي مختلف و انتظارات غيرواقعي که بيش از توان بچه است.

اين‌ها باعث مي‌شود با وجود اين‌که بچه، زندگي خودش را مي‌گذراند اما فشار بيشتري به او وارد شود. اين استرس به خاطر در نظر گرفتن شرايط بچه به وجود مي‌آيد. گاهي اوقات پدر و مادرها مي‌گويند من مي‌دانم او هوشش خوب است اما تلاش نمي‌کند و نمره‌ي 20 نمي‌گيرد.

وقتي بچه را ارزيابي مي‌کنيم، مي‌بينيم که اين حرف درست است اما چون تمرکز ندارد نمي‌تواند جواب آن انتظارها را بدهد.

هميشه اين مثال را براي والدين مي‌زنم: وقتي بچه‌ي شما تخته‌سياه را درست نمي‌بيند و نياز به عينک دارد آيا براي درست نخواندن سرزنشش مي‌کنيد؟
نه فوراً او را پيش چشم‌پزشک مي‌بريد و براي او عينک تهيه مي‌کنيد تا بهتر ببيند اما در مورد تمرکز، والدين اين آگاهي را کمتر دارند. ممکن است بچه هوشش خوب باشد اما چون تمرکز کافي ندارد نمي‌تواند از پس انتظارها بربيايد.

ما در اين حالت بايد او را کمک کنيم. ناتواني در تمرکز مي‌تواند دلايل مختلفي از قبيل بيش‌فعالي، استرس و غيره داشته باشد. والدين ممکن است اين آگاهي را نداشته باشند و بچه را تحت‌فشار زيادي بگذارند و فقط بخواهند او از عهده‌ي شرايط برآيد درحالي‌که ممکن است فرد نياز به درمان داشته باشد.

  • مدرسه‌ي خطرناك؟

شکل‌گيري شخصيت تحت تأثير مواردي متفاوت از قبيل ژنتيک، محيط، تربيت و ... است.

براي بچه‌ها مدرسه رفتن نقطه‌ي بسيار مهم و حساسي است چون تا قبل از آن، والدين بيشترين تأثير را در شکل‌گيري شخصيت بچه‌ها دارند اما از زماني که فرد وارد مدرسه مي‌شود، به‌نوعي رودررويي جديِ او با جامعه شکل مي‌گيرد و با فضايي ديگر آشنا مي‌شود که هر روز وقت زيادي را در آن مي‌گذراند.

تأثيري که همسالان در بچه ايجاد مي‌کنند ممکن است هر روز بيشتر شود. بچه هر چه وارد مدرسه مي‌شود با استرس‌هاي بيشتري روبه‌رو مي‌شود. تا قبل از اين، مشکلاتي دارد که فقط در خانواده هست.

دامنه‌ي آن هم مي‌تواند از مشکلاتي مثل تنش‌هاي پدر و مادر تا فقر يا حتي جابه‌جايي خانه، متفاوت باشد. ممکن است استرس به‌طورجدي روي عملکرد بچه تأثير بگذارد و باعث گوشه‌گيري يا افت تحصيلي وي شود؛ در اين حالت نياز است تا به پزشک و يا مشاور مراجعه کرد.

تأثير اين استرس بر آينده از همين لحظات و دوران شروع مي‌شود؛ مثلاً ممکن است استرس باعث شود تا بچه از مدرسه رفتن امتناع کند.

دلايلش هم مختلف است؛ يکي ترس از مدرسه رفتن دارد و ديگري ترس جدايي از مادر دارد يا ترس از مورد آزار قرار گرفتن در مدرسه يا حرف زدن جلوي جمع. همه‌ي اين دلايل ممکن است باعث شود فرد نخواهد به مدرسه برود؛ اين حالت قطعاً تأثيرات مخربي روي بچه دارد.

گاهي اوقات مي‌بينيم بچه يک هفته است كه به مدرسه نرفته است و خانواده هم صبر مي‌کند تا ترسش بريزد و بهتر شود اما اين قضيه علاوه بر اين‌که کمک نمي‌کند، شرايط را بدتر هم مي‌کند.

حتي ممکن است در نهايت مجبور شويم او را در بيمارستانفضاي کنيم. اين موارد مي‌تواند در بزرگ‌سالي مشکلاتي اضطرابي ايجاد کند و يا موجب افسردگي شود

به همين ترتيب مشکلات تحصيلي مي‌تواند زمينه‌ساز اين قضيه شوند تا فرد در دوران نوجواني با دوستان نامناسب معاشرت کنند؛ آن هم به دليل پذيرفته شدن در جمع. نتيجه هم اين خواهد شد که برخي رفتارهاي انحرافي در فرد شکل بگيرد.

اضطراب و افسردگي شايع‌ترين تأثيرات استرس‌هايي هستند که دوران کودکي و نوجواني به وجود مي‌آيند. کار والدين اين است که از جدي شدن اين استرس‌ها جلوگيري کنند و پيشگيرانه با آن برخورد کنند.

بهتر است والدين آگاه باشند و بچه را زياد تحت‌فشارهاي جانبي نگذارند. بچه را درک کنند، اگر مي‌بينند بچه در زمينه‌اي پيشرفت ندارد، علت آن را بررسي کنند و ببينند آيا هميشه به خاطر تنبلي است يا اين‌که دلايل ديگري وجود دارد.

گاهي وقت‌ها اين‌قدر بچه‌ها را درگير کلاس‌هاي مختلف مي‌کنند که براي بازي کردن حتي وقت کوتاهي هم ندارند. در اين مواقع ممکن است فرد کل روز مشغول درس خواندن باشد اما کارش کيفيت خوبي نداشته باشد.

  • تغيير خانه؟

ممکن است چيزي مثل عوض کردن خانه از نظر والدين مثبت باشد چون منزل جديد امکانات بيشتري دارد و محله هم بهتر است اما همين تغيير مي‌تواند براي بچه ايجاد استرس کند.

هر تغييري مي‌تواند در زندگي بچه‌ها استرس به وجود بياورد اما بعضي‌ها به دليل همان ويژگي‌هاي سرشتي که دارند ممکن است به شکل متفاوتي با آن روبه‌رو شوند؛ البته سطح اين استرس فرق مي‌کند، بعضي‌ها زودتر انطباق مي‌پذيرند و بعضي‌ها نه.

بچه‌اي که دچار استرس مي‌شود با اين کار واکنش طبيعي خودش را به شرايط جديد نشان مي‌دهد. مهم اين است که ما شرايط را درک کنيم.

ممکن است جابه‌جايي خانه از نظر والدين خيلي مثبت باشد ولي بايد بدانيم که شايد عادت کردن به شرايط جديد براي او زمان‌بر است.

خيلي وقت‌ها، خانواده‌ها دقيقاً قبل از فصل مدرسه جابه‌جا مي‌شوند که هم‌زمانيِ آن با شروع سال تحصيلي استرس را بيشتر مي‌کند و بچه نمي‌تواند شرايط را تحمل کند. گاهي اوقات تنها زمان دادن، مشکلات را حل مي‌کند يعني با گذشت زمان بچه مي‌تواند دوستان جديد پيدا بکند و خودش را با محيط وقف دهد.

  • بزهکاري ؟

محققان ثابت کرده‌اند که مشکلات اضطرابي مي‌توانند موجب اختلالات سلوک يا همان بزهکاري شوند. البته اين ارتباط، خيلي مستقيم نيست اما به‌هرحال اگر بچه‌هايي اختلالات بيش‌فعالي داشته باشند و همراه آن اختلال اضطراب نيز در فرد باشد ممکن است منجر به اختلالات سلوک يا بزهکاري شود.

اين بچه‌ها معمولاً بيشتر مورد خشم و تنبيه قرار مي‌گيرند و همين مورد تنبيه قرار گرفتن تبديل به‌نوعي استرس مي‌شود.

معمولاً در بچه‌هاي مضطرب، برخي رفتارها است که دست خودشان نيست و ممکن است آن را تکرار کنند. خيلي وقت‌ها والدين مي‌گويند او که مي‌داند ما تنبيهش مي‌کنيم، پس چرا فلان کار را تکرار مي‌کند؟ به اين دليل که دست خود بچه نيست که آن کار را انجام دهد يا نه.

اين رفتارها باعث مي‌شود تا يک نوع بدبيني در فرد به وجود بيايد و به همه‌چيز هم با همين ديدگاه بنگرد. در نهايت هم ممکن است منجر به اختلالات سلوک شود.

البته به اين شدت نيست که هر فردي دچار استرس بود در نهايت دچار اين اختلالات مي‌شود اما گزارش‌هايي وجود دارد که خبر از تأثير مستقيم اين موارد بر هم دارد.

منبع:همشهري‌تندرستي