آنهايي كه تا مدتها فقط در مراسمهاي خانوادگي دست به دوربين ميشدند، ابزار عكاسي را دراختيار گرفتند و البته تا مدتي مخاطب عكسهايي كه ميگرفتند فقط خودشان و همان جمعهاي فاميلي بودند. شبكههاي اجتماعي اما «مخاطب» را هم به عكاسان و خبرنگاران تازه كار هديه داد و به اين ترتيب مفهوم «شهروند-خبرنگار» شكل گرفت. شهروند خبرنگارها كمك خوبي به رسانهها بودند و در خيلي از حوادث جاي خالي شان را پركردند اما اين همه ماجرا نيست؛ مشكل وقتي بروز كرد كه آش شهروند-خبرنگاري شور شد. جايي كه وقتي دختري روي پل عابر پياده چاقو خورده بود و عدهاي به جاي تماس با پليس عكس ميگرفتند؛جايي كه ماشيني تصادف كرده و شهروندان بهجاي اطلاعدادن به اورژانس «خبرنگاري» كردند، يا در حادثه پلاسكو وقتي عدهاي ترجيح دادند خودشان همه ماجرا را نزديك ببينند و براي صفحه اينستاگرامشان عكاسي كنند، تا اينكه نيروهاي امدادي خودشان را محل حادثه برسانند.حالا و در روزهاي سيل و سيلاب در بسياري از شهرها، عكسهايي از سلفي با طغيان رودخانه منتشر ميشود. ديروز حتي اعلام شد يكي از هموطنان، در راه سلفي گرفتن با سيل جان خود را از دست داد. رفتارهاي عجيب، البته نمونههاي بيشتري دارند؛كسي با قايق بادياش به خيابانها ميآيد و ديگري در برفهاي مانده در خيابان اسكي ميكند. آيا اين رفتارها طبيعي است؟
- رفتارهاي عجيب براي انتشار
دكتر اباذر اشتري جامعهشناس درباره رفتارهاي عجيب و دور از انتظار شهروندان در چنين حوادثي ميگويد:« ميتوان انتظار داشت كه مردم يك شهر وقتي مثلا پلي در محلهشان تخريب ميشود، نگران باشند يا حيرت كنند. بنابراين اينكه كسي در چنين موقعيتي دست بزند ميتواند يك رفتار غيرطبيعي تحليل شود. بهنظر ميرسد اين موضوع اولا به عمق فاجعه بستگي دارد. مثلا در حادثه پلاسكو شما چنين چيزي را نميبينيد، يعني كسي دست نميزند و خوشحالي نميكند. مورد دوم مربوط به كمبود هيجان در زندگي عدهاي از مردم ميشود. كساني كه فرصتي براي بروز احساسات و هيجان ندارند، در چنين حوادثي رفتار مورد انتظار ما را ندارند. اما مهمترين دليل اين رفتارها با موضوع شبكههاي اجتماعي گره خورده است. خيليها رفتاري ميكنند كه توسط ديگران ثبت شود. آنها عمدا خلاف معمول رفتار ميكنند تا كسي تصويرشان را منتشر كند، شايد هم خودشان سفارش ثبت عكس را داده باشند. در حقيقت يك جور صحنهسازي و كارگرداني براي ديدهشدن. كسي كه يك قايق بادي در منزلش دارد، فكر ميكند خلاقانهترين كار ممكن براي اينكه ديده شود، سوار شدن در اين قايق و حركت در سيل جاري شده در خيابانهاست.اينكه چرا مردم ميل به ديدهشدن دارند هم يك موضوع جامعهشناختي و رفتارشناسي است كه بسيار درباره آن اظهارنظر شده است.» اما چرا عدهاي رفتارهايي ميكنند تا ديده شوند و عدهاي ديگر براي داشتن يك سلفي خوب با سيل حاضرند آنقدر تلاش كنند تا حتي جانشان را هم از دست بدهند؟
- گدايان خيل لايك
دكتر مسعود كوثري جامعه شناس و عضو هيأت علمي دانشگاه تهران با يادآوري اينكه «ديده شدن در شبكههاي اجتماعي» و «تلاش براي سلفي گرفتن» يك تب جهاني است، ميگويد:«سلفي گرفتن آنقدر باعث حادثه يا حتي مرگ شده كه حالا يكي از تابلوهاي رسمي در بسياري از نقاط گردشگري دنيا «سلفي ممنوع» است. نبايد فراموش كنيم اين موضوع فقط مشكل جامعه ما نيست اما در جامعه ما دلايل خاصتر هم دارد.» دكتر كوثري با توضيح اينكه امروز وسوسه ديدهشدن در شبكههاي اجتماعي و لايك گرفتن همهگير شده است، ميگويد: «براي لايك حاضريم كه چيزهاي عجيب و غريب بنويسيم، براي كودكان سرطاني لايك جمع كنيم، صفحه براي كودك گمشده تشكيل بدهيم يا عكس رستوران رفتن خودمان را بگذاريم. هرجا غذا ميخوريم فورا عكسش را ميگيريم و به فيسبوكمان ميفرستيم و توقع داريم كه ديگران لايك كنند. هرچه اين ميل به لايك خوردن بيشتر ميشود ما هم دست به كارهاي عجيب و غريبتر ميزنيم. اصلا كار بهجايي رسيده كه اين رقابت بيپايان لايكگرفتن از ديگران شبيه نوعي گداييشده است. ماجرا وقتي پيچيده ميشود كه كمتر مورد توجه واقع ميشويم و لايك نميخوريم. اين بازي ته ندارد، مثل آب شوري است كه هرچه بيشتر بنوشي، بيشتر تشنه ميشوي و درست در اينجا به تله ميافتي؛ از همين جاست كه رفتارهاي غيرعادي شروع ميشود.» دكتر كوثري معتقد است اين رفتار را بايد در روانشناسي با مكانيسم «پاداشهاي كوچك» تحليل كرد؛ وقتي يك پاداش كوچك ميگيري، تشويق ميشوي كه پاداش بعدي را هم بگيري. بر اين اساس هرچه داري بايد حراج كني تا به پاداش بعدي برسي. وقتي عكسهاي معمولي از غذا و سفر و... تمام شدند، تازه رقابتهاي منفي شروع ميشود. آن وقت مجبوريم دنبال چيزهاي عجيب و غريب لايكخور بگرديم، هرچند خودمان هم از آنها بدمان بيايد يا باورشان نداشته باشيم. در اين ميان نبايد البته مشكلات عدهاي با اختلالات رواني را كه شايد از سلفي گرفتن با حادثههاي دلخراش لذت ميبرند هم از قلم انداخت. هر چه باشد، هر چه هست «سلفي» همچنان پديده مانده است.
- مردمي كه ديده نميشوند
دكتر محمدعلي الستي، استاد دانشگاه و متخصص ارتباطات از زاويه ديگري به ماجرا نگاه ميكند.خلاصه توضيح او در تحليل اينكه چرا مردم شوق ديده شدن دارند را ميتوان در اين جمله خلاصه كرد: «چون درست و به موقع ديده نميشوند». دكتر الستي با بيان اينكه مردم در بسياري از موقعيتها اساسا در حاشيه بوده و به اندازه كافي در حوزه اجتماعي سهيم نبودهاند، ميگويد: «الگوي تحليلي «مركز / پيرامون» در توصيف مختصات روابط كشورها با هم، اشاره ميكند كه كشورهاي مركز همواره قدرت و رسانهها را در اختيار داشتهاند و تمام خبرها در دنيا حول منافع آنها بوده است. كشورهاي ضعيفتر و پيرامون ناراضي از اين وضعيت بهدنبال موقعيتي براي تغيير الگوي حاكم هستند و در نتيجه انقلابها شكل ميگيرد. در حقيقت حاشيهها عليه متن شورش ميكنند. از همين دريچه ميتوان به رفتار مردم نگاه كرد. كساني كه فكر ميكنند فراموش شدهاند و پيش از اين تماشاگر بودن و تماشاچي بودن در آنها نهادينه شده است، وقتي فرصتي براي ديده شدن پيدا ميكنند، همه تلاششان اين است كه از اين فرصت حداكثر استفاده را بكنند. فرض كنيد ساختمان يك بانك معروف در شهري فرو ميريزد. سالها در كنار اين بانك مردي لبو فروش بوده و احساس ميكرده ديده نشده است.حالا او در دل حادثه است و از خيليها به كانون وقوع آن نزديكتر. بنابراين فكر ميكند حالا نوبت اوست كه ديده شود.»