البته اين نخستينبار نيست كه صداي مردم خطه سيستان يا خراسان ويا خوزستان در سايه خبرهاي ريز و درشت پايتخت و آن سوي مرزها گم ميشود؛ صدايي كه يا بايد به خشكي تن زمينهاي خشك شده از نباريدن باران طي سالهاي گذشته بسپارند يا به سيلهاي ناخواندهاي كه اين روزها چشمهاي خشك شده به آسمانشان را غافلگير كرده است. محروميت و مظلوميت مردم خوزستان هم كم از سيستان نيست؛ كساني كه سالهاي زيادي است گرد و غبار، ديگر مهمانشان نيست و در خيلي از روزهاي سال، ديگر ميزبانيشان را در سرزمين مادري ميكند. غربت استانهاي كشور در رسانههاي جمعي و نرسيدن صداي دادخواهيشان به گوش مسئولان و تشكلهاي مردمي ديگر قصه نخنمايي شده كه بايد از تاروپود تن رنجورش، راوي قصه تلخي باشيم تحت اين عنوان: «ايران فقط تهران نيست!»؛ حتي اگر اين بحران، جمعي از مديران رسانهاي را به خوزستان كشانده يا رئيسجمهور را براي پيگيري موضوع راهي سفري ديرهنگام كرده باشد. اما اهالي آن شهرها بهتر از هر كسي ميدانند، داستان چيست!
- حوادث تهران سياسي است
عليرضا صفرپور، دبير انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه اميركبير، علت در سايه قرار گرفتن حوادث استانهاي محروم را سياسي بودن تمام رفتارها در پايتخت ميداند. به اعتقاد او جريان شكلگرفته در حادثهاي مثل پلاسكو برگرفته از احساسات مردمي بود اما بخش قابلتوجهي از اين جريانسازي به بازيهاي سياسي برميگردد. اين در حالي است كه در ساير استانهاي كشور حتي اگر حادثهاي به بزرگي پلاسكو هم اتفاق بيفتد از آنجا كه فارغ از مباحث سياسي است نهتنها خيلي در بوق و كرنا نميشود، بلكه عملا براي كمكرساني هم مطالبهگري جدي نميشود.
او كه خود از فعالان اجتماعي و مناديان عدالتخواهي براي همه مردم ايران است، معتقد است: «براي رساندن صداي مردم به گوش مسئولان بايد رسانههاي بومي و محلي را تقويت كنيم؛ چرا كه هيچكس به اندازه مردم همان منطقه نميتواند در انعكاس اخبار و اطلاعات و حوادث نقش داشته باشد.»
صفرپور گرچه بر نقش كمرنگ تشكلهاي مردمنهاد در حوادث اخير استاني صحه ميگذارد اما ميگويد: «تشكلهاي دانشجويي نقش مطالبهگري دارند اما توان اجرايي نه. ما حتي اگر همان روز هم در صحنه حوادث حاضر ميشديم جز بيان اين حوادث كاري از پيش نميتوانستيم ببريم؛ چرا كه نه بودجهاي براي اين كار در اختيار داريم و نه قوانين اجازه دخالت ميدهند، اما در اينكه شايد كوتاهي در انعكاس اخبار و اطلاعات مربوط به اين مناطق صورت گرفته باشد جاي شكي نيست و بايد اين مسئله را بهعنوان يك تلنگر مورد توجه قرار دهيم.»
اين فعال اجتماعي در ادامه به حاشيهسازيها در حوادث اشاره ميكند و ميگويد: « شما گمان نكنيد به خاطر حجم خبري شكل گرفته پيرامون حادثه پلاسكو ما شاهد حل مشكل مردم بوديم، خير، اينگونه نيست. ما در اين حادثه بيشتر از اينكه شاهد حل مشكل باشيم شاهد حاشيهسازيهايي بوديم كه دردي از مردم درمان نكرد. درست است كه هنگام بروز حادثه يا اتفاقي در تهران تمامي مسئولان به جهت نزديكي مسافت در محل حادثه حضور مييابند اما اين دليلي بر توجه به حل مشكل نيست؛ خيلي از اين حضورها سياسي است.» صفرپور با بيان اينكه حاشيهها اصل را ميبلعد، ادامه ميدهد: «حوادثي كه در شهرستانهاي ايران اتفاق افتاد هم توسط حاشيههاي پلاسكو خورده شد و باعث شد كمتر كسي نسبت به آنها عكسالعمل نشان دهد؛ از مسئولان گرفته تا تشكلهاي مردمنهاد.»
به گفته اين فعال اجتماعي؛« حادثهاي مانند سيل سيستان و غبار خوزستان و مسدودي راهها در پي بارشهاي برف در شمال كشور، همگي در حال بلعيده شدن توسط فضاي حاكم بر پايتخت است؛ فضاي سياسياي كه رسانهها را در اختيار خود قرار داده و با تزريق خوراك خبري براي آنها ديگر فرصتي براي اطلاعرساني پيرامون مشكلات استاني نميماند؛ چون كسي در اين استانها نيست كه خوراكي به اين رسانهها تزريق كند.»
- تهران يعني ايران
«امين سردارآبادي» دبير جنبش عدالتخواهي نيز در گفتوگو با همشهري از بيمهريها به ساير نقاط كشور به جز تهران ميگويد: «اگر يك ساعت در تهران آب يا برق قطع شود چه ميشود؟ تيتر همه اخبار ميشود. رسانه ملي پخش مستقيم از مشكلات ميكند. تيتر همه روزنامهها و خبرگزاريها شده و به مطالبهاي ملي تبديل ميشود! اين در حالي است كه مشكلات چندساله گرد و خاك در خوزستان كه به قول مردم خوزستان به جاي «آبشش»، «خاكشش» دارند فقط به خاطر قطعي چندروزه آب و برق دوباره به خبرها برگشت. آلودگي، هر روز با اين مردم است. يا در جنوب كشور، در سيستان و بلوچستان، كرمان و فارس اين روزها سيل آمده است، چرا اين موضوع تيتر رسانهها نميشود؟ چرا به مسئله و مطلبه ملي تبديل نميشود؟ چرا بايد بعد از 38سال از انقلابي كه براي قشر مستضعف بوده است، هزاران ايراني برق نداشته باشند يا عدهاي كه خانهشان در سيل از بين رفته در هيچ روزنامهاي تيتر نميشوند؟»
او ميگويد: «دم خروس نبود عدالت رسانهاي بيرون زده است. شما هرچقدر از تهران دور ميشويد صدايتان كمتر شنيده ميشود. همين الان به سايتهاي خبري سري بزنيد، كاملا مشهود است. چند خبر از شهرهاي مرزي ميبيند؟»
به اعتقاد او در رسانه ملي براي نيمكتنشيني يك فوتباليست، آنتن رسانه ملي را هزينه ميكنند ولي حاضر نيستند از مشكلات مرزنشينان و كشاورزان برنامه بسازند. گلايههايش از رسانهها تند و تيز است؛ «امروزه سانسور به شكل جديدي رخ ميدهد. به سانسوري كه در مورد دهها ميليون ايراني انجام ميشود و رسانهاي در اختيارشان نيست، اصلا توجهي نميشود؛ با اندك مانور رسانهاي بسياري از مشكلات اوليه زندگي يك روستايي رفع ميشود ولي هيچ امكان رسانهاي ندارد و اين يعني سانسور.»
او به فعاليتهاي دوستانش در مناطق محرومي مثل كرمان اشاره ميكند؛ حضور بيچشمداشت آنها در آبادكردن روستاي محروم مناطق مختلف كشور اما معتقد است براي حضور در اين حوادث هم بايد برنامهريزي شود: «مردم بيش از آنكه از مشكلات و فشار و وجود فساد نااميد شوند از لاپوشاني و محافظه كاري نااميد ميشوند».
او ميگويد: «بچههاي جهادي در مناطق محروم زياد كار ميكنند اما اين فعاليتها هم در سايه محروميت خبري اين مناطق بلعيده ميشود و به گوش كسي نميرسد».
- تبعيض در فقر
حامد حيدري، يكي از روحانيوني است كه 6سالي ميشود در حوزه جهادي همراه با ديگر دوستانش كمرهمت بسته و راهي نقاط دور و نزديك ميشود. ميگويد كه براي كمك به مردم سرزمينش رنجهاي شيرين زيادي را به جان خريده است. او هم سابقه كار جهادي در همدان را دارد، هم كرمان و هم ورامين را و بنابر تجربهاش ميگويد: «نيازي را كه در مناطق محروم كشور است ميتوان با كمترين هزينه و سرمايهگذاري رفع و مردمش را از فقر و نداري نجات داد». براي اثبات حرفش دست به دامن خاطرهاي در همدان ميشود و از بازسازي و مرمت مدرسهاي برايمان ميگويد كه تنها با صرف هزينهاي معادل 500هزار تومان براي بار ديگر آماده پذيرش دانشآموزان سركلاسهاي درسش شده است.
حيدري البته اين روزها خودش شرمسار است از اينكه ميبيند صداي دادخواهي مردم محروم به گوش كسي نميرسد و از تبعيضي برايمان سخن ميگويد كه در آن حتي فقرا و نيازمندان كشور با تفاوت فاحش مورد توجه قرارميگيرند. خودش كه مسئله را ريشهيابي ميكند در گام نخست، بُعدمسافت را علت ميداند و ميگويد: «دوري راه يكي از علتهايي است كه باعث شده حتي گروههاي جهادي و تشكلهاي مردمنهاد براي كمك به اين مناطق هنگام حادثه كمي دست و پا بسته باشند.»
به گفته او براي اين كار بايد چاره كرد؛ كاري كه چارهاش بومي كردن فعاليتهاي جهادي و خيرخواهانه در مناطق محروم است. او ميگويد: «اگر فعاليتهاي جهادي در مناطق محروم متمركز شود ديگر نياز نيست در اين مواقع، از پايتخت براي كمك به اين مردم نيرويي اعزام شود. مشكلات هم كم نيست؛ با توجه به داوطلبانهبودن اين فعاليتها تحميل هزينههاي رفتوآمد به افراد فعال در اين بخش قابلتوجيه نيست».
اين روحاني كه فعاليت گستردهاي در حوزه اجتماعي دارد ادامه ميدهد: «جهتدهي شبكههاي مجازي به زندگي انسانها در دنياي امروز نكته قابلتوجهي است كه نبايد نسبت به آن بيتفاوت باشيم. اگر حادثهاي مثل پلاسكو در رسانهها پررنگ ميشود بخش قابلتوجهي از آن برميگردد به فعاليت شبكههاي مجازي؛ سيستمي كه اين روزها ميتواند با جريانسازيهايش مسير خيلي از اتفاقات را آنطور كه ميخواهد هدايت كند».