درباره عشقهاي دوره نوجواني حرف بسيار است، چون بيشتر نوجوانان به آن دچار ميشوند اما هر كدام بهنحوي با آن كنار ميآيند. نوجواني و بلوغ، روزهاي پرتلاطمي دارد؛ پر از كشش و هيجان. روحي كه در آستانه هويتيابي و بلوغ است در ميانه آن گرفتار آمده و جسمي كه تحتتأثير هورمونها، رشد جهشي و اتفاقات تازه است، سعي در ايجاد تعادل و توازن دارد. نوجوان در ميانه اين طوفان و تلاطم، احساسات جديدي در خودش كشف ميكند كه هم روح و هم جسم، به اين احساسات دامن ميزند. هورمونها او را به سوي جنس مخالف ميكشند و روحيات ويژه سن بلوغ او را به سمت صميميت، دوستداشتن، استقلال و مالكيتهاي جديد سوق ميدهند.
عشقهاي نوجواني 2دستهاند: يكي عشق و دوستداشتن افراطي همجنس؛ مثل عشق به معلم و همكلاسي و ديگري عشق به جنس مخالف. ما در اين نوشتار بيشتر به مورد اول ميبپردازيم.
- مشكل كجاست؟
سري به دبيرستانها بزنيد، با نوجوانان فاميل گپ و گفت كنيد، نوجواني خودتان را بهخاطر آوريد يا با فرزند نوجوانتان نشست و برخاست بيشتري كنيد تا ببينيد كه تجربه چنين دوستداشتنهايي، اتفاق عجيب و تازهاي نيست، اگرچه نبايد ماندگار باشد. نوجوانان، خاصه در اواخر دوره راهنمايي و اواسط دوره دبيرستان معمولا به سمت يكي از همكلاسيها يا معلمانشان گرايشي خاص و ويژه پيدا ميكنند. مُدام از فرد مذكور تعريف ميكنند، تمايل به صحبتكردن تلفني و طولانيمدت با او دارند، اطرافش ميچرخند، برايش هديه ميخرند و بهخاطر او كارهاي عجيب و غريب ميكنند، اما آيا ميدانيد اين گرايش افراطي به چه دليل است؟ ما در اينجا به چند نمونه از اين دلايل اشاره ميكنيم.
مرا هم ببينيد
جلب توجه و ديدهشدن، دغدغه نوجواني است. خاصه اينكه نوجوان در اين سنين از نظر ظاهري درگير تفاوتهاي جديد و عجيب است. بزرگشدن بيني، جوشهاي صورت، بزرگشدن اندامهاي بدن، قدكشيدن، سبزشدن پشتلب، چاقشدن و... سبب ميشود كه برخي نوجوانان براي ديدهشدن بيشتر و جلب اعتماد به نفسي كه در خودشان سراغ ندارند به سمت همكلاسياي كه مركز توجه و جذابيت- از نظر نوجوان- است بروند. اين است كه معمولا در كلاسها يكنفر كه يا از نظر درسي يا از لحاظ روابط اجتماعي و ظاهر برتر است، رهبري بقيه را بهعهده ميگيرد و همكلاسيها براي بودن با او در رقابتند و گاه اين رقابت و دوستداشتن بهشدت براي نوجوانان درگير و آزاردهنده است، آنقدر كه سبب افت تحصيلي و بروز افسردگي در آنها ميشود.
مهري كه تو ندادي
نوجواناني كه محيط خانوادگي آنها چندان صميمانه نيست، پدر و مادر شاغلي دارند كه وقت و توان چنداني براي فرزندشان نميگذارند يا والدين مدام با هم در حال دعوا و مشاجره هستند و... ، صميميت و مهر و مالكيت مورد نيازشان را در خارج از خانه جستوجو ميكنند و عجيب نيست اگر تمام آن را به سمت نخستين فردي كه ميبينند يعني معلم يا همكلاسي، سوق بدهند. اغلب اين نوجوانان ساعات طولاني در خانه تنها هستند، تكفرزندند، با فاميل و دوستان خانوادگي زيادي در ارتباط نيستند و تمام وقتشان به خيالپردازي ميگذرد.
به جاي مادرم
معلمها بهخاطر تفاوت سنياي كه با دانشآموزانشان دارند، بهدليل موقعيت برتري كه در كلاس از آن برخوردارند، بهخصوص آنهايي كه محبت و مهر مادرانه و پدرانهشان را به دانشآموزانشان ميدهند، بيشتر مركز توجه و دوستداشتن قرار ميگيرند. دانشآموزي كه توجه، احترام و محبت را از والدينش نميگيرد خواهناخواه معلم را به جاي والدين رؤيايي خودش مينشاند و وابسته و دلبسته او ميشود.
يك همكلاسي خوشتيپ كه معيارهاي زيبايي از نظر نوجوانان را داشته باشد، اغلب مورد توجه همه كلاس قرار ميگيرد. يك معلم ويژه كه از نظر صحبتكردن، ظاهر، ادب و... سرآمد ديگران باشد و روابط صميمانه با دانشآموزان برقرار كند بين دانشآموزان هواخواه زيادي پيدا ميكند.
- چه بايد كرد؟
دقيق باشيد
به حرفها و تعريف و تمجيدهاي فرزندتان از محيط مدرسه و كلاس خوب گوش دهيد. زمان بگذاريد و اجازه دهيد در خانه هر چقدر ميخواهد حرف بزند و تعريف كند. اين گپ و گفت، 2حسن دارد؛ اول اينكه شما دستتان ميآيد نوجوانتان چه احساساتي دارد و متوجه خواستههاي دروني او ميشويد، فضاي كلاس و روابط دانشآموزان به چه شكل است، چهكسي در كلاس مركز توجه است، آيا گرايش ويژهاي به كسي دارد يا نه و حتي ميتوانيد آن فرد يا معلم را به سادگي شناسايي كنيد. دوم اينكه با گذاشتن فرصتي در اختيار نوجوان براي حرفزدن و درددلكردن، صميميت بينتان بيشتر ميشود، نياز به حرفزدن برطرف ميشود، اعتماد ميكند و كمكم اگر درگير رابطهاي باشد ميتوانيد آن را مديريت و كنترل كنيد.
دست و پايتان را گم نكنيد
اگر متوجه چنين نوعي از دوستداشتن در نوجوان خود شديد دست و پايتان را گم نكنيد و مضطرب نشويد. اتفاق عجيبي نيفتاده، تا وقتي كه موضوع به يك دوستداشتن ساده ربط داشته باشد نيازي به نگراني نيست. اين اتفاق خاص دوره نوجواني است و اغلب افراد آن را تجربه كرده يا ميكنند اما نبايد نسبت به آن هم بيتوجه باشيد، رها نكنيد، از احساسات فرزندتان مطلع باشيد كه اگر وضع به سمت افسردگي، وابستگي مرضي، افت تحصيلي و... متمايل شد بتوانيد با كمكگرفتن از مشاوره يا مصلحتانديشيهاي ديگر ماجرا را مديريت كنيد.
فرد مورد نظر را بشناسيد
نوجوانتان به همكلاسي يا معلمش علاقه خاصي دارد؟ شما فقط كافي است به حرفهايش گوش دهيد، خواهيد ديد كه در يك برهه زماني يكماهه اسم طرف از زبانش نميافتد و كارهايي ميكند كه خيلي زود شما طرف را شناسايي خواهيد كرد. حالا بايد ببينيد آن فرد چهكسي است، اگر لازم است از فرزندتان بخواهيد او را به خانه دعوت كند. در يك فضاي ديگر به جز كلاس، درس و مدرسه و فضاي هيجانآلود كلاس، آن دو را با هم روبهرو كنيد. اجازه دهيد فضا عوض شود تا فرزندتان عشقش را در شرايط نرمال هم ببيند. ديدن نقطهضعفها، شباهتها، عصبانيت و... طرف مقابل، باعث ميشود معشوق از برج عاجي كه نوجوان برايش ساخته پايين بيايد، زميني شود و اوضاع طبيعيتر پيش برود.همچنين شما ميتوانيد با شناخت فرد مورد نظر و خانوادهاش، موقعيت را كنترل كنيد. اگر نياز باشد راههايي براي دوركردن آن دو و قطع رابطه پيدا كنيد. اگر تفاوت فرهنگي زيادي بينشان هست با فرزندتان در ميان بگذاريد و...
لجبازي نكنيد
بسياري از والدين گمان ميكنند نوجوانشان همان كودك 3-2 ساله ديروز است و تا ابد بايد تمام عشق و وابستگياش را تقديم والدينش كند. درحاليكه نوجوان ديگر از آن فضا دور شده، با همه عشق و احترامش به شما، نيازمند تجربهكردن دوستداشتنهاي متفاوت است. همين كه ديديد فرزندتان كسي را دوست دارد گمان نكنيد كه يك رقيب پيدا كردهايد و بنا را بر مخالفت و لجبازي نگذاريد كه هر طور شده او را از چشمش بيندازيد. به جاي اينكه روبهرويش بايستيد در كنارش باشيد. دستش را بگيريد، بگذاريد حرف بزند، از احساساتش بگويد، حتي در خريد هديه براي كسي كه دوستش دارد كمكش كنيد تا اعتمادش جلب شود و فراموش نكنيد كه در هر صورت عشق اصيل و هميشگي او شما هستيد.