مشاركتهاي مردمي، يك اصل كاربردي و مهم است كه در مديريتهاي كلان امروزي، جايگاه خاص خودش را دارد. برخي از حوزهها، آنقدر وسيع و گستردهاند و آنقدر با مردم در ارتباط تنگاتنگ و روزمره هستند كه استفاده از اين اصل را ناگزير ميكنند.
بالاخره يك نهاد و سازمان اجرايي، هر چقدر هم كه در كار خودش خبره باشد ممكن است كه بهدليل فشار زمان و تراكم فعاليتهاي اجرايي روزمره، چيزهايي را نبيند و به تبع همين نديدن، براي آنها برنامه خاصي هم تدارك نبيند. بديهي است كه در اين صورت، خود مردم ميتوانند بهترين كانالهاي ارتباطي براي رساندن اطلاعات مورد نياز به اين نهادها و سازمانها باشند.
بارها و بارها بايد اين گزاره را تكرار كنيم كه اصل مشاركتهاي مردمي، يك نياز است و نه يك سخن ويتريني و تزئيني؛ نيازي كه مديريت نوين و پيشرفته امروزي براي تكامل خود به آن توجه دارد. باور داشتن به اين اصل هم، مهمتر از خود اين اصل است. كساني كه به اين اصل باور ندارند مديريتشان با كساني كه به آن باور دارند زمين تا آسمان تفاوت دارد. همين سامانههاي 137و 1888يك كانال براي مشاركت مردمي در اداره شهر تهران و بعضي كلانشهرهاست.
كساني كه اين سامانهها را ايجاد كردهاند واقعا به چنين برداشتي رسيدهاند كه آگاهي از نظر مردم و تكيه كردن به كمكهاي آنها ميتواند آنها را در مديريت شهر توانمندتر كند.
مسلما مردم داوطلبي هستند كه دوست دارند مشاركت داشته باشند و به آباداني شهرشان كمك كنند. البته هنوز تا فراگير شدن اين مشاركت ميان مردم راه زيادي باقي مانده است؛ اما همين مقدار هم ميتواند از باوري خبر بدهد كه مشاركتهاي مردمي را يك نياز ميداند و نه يك شعار صرف.