فرقي نميكند در چه سن و سالي باشند، غريبه باشند يا همسايه، فقط ميشوند قلب تپنده شادي، با همه سخاوتي كه دارند آرامش و امنيت را به عضو دردمند هديه ميكنند. ديدن بعضي صحنهها يادآوري ميكند كه انسانها چقدر ميتوانند ياور باشند، ميتوانند دستگير باشند و مهربان. ساختن خانهاي امن براي خانوادهاي 5نفره با 3فرزند معلول از اين صحنههاي كم تكرار است كه در حاشيه دور يكي از كوچههاي دور افتاده و همجوار بيابان شهر اتفاق ميافتد.
دير هنگامي است كه بيغولهاي بيدر و پنجره تنها سرپناه خانوادهاي 5نفره شده كه شبهاي سرد زمستان را با سوزاندن چوب ميگذرانند و گاهي ميزبان سگهاي ولگرد ميشوند، نميدانند از سرما بهخود بلرزند يا ترس جان. با آسمان بيابان و زمستان سرد آشنايند با بيغولهاي كه سقفي براي آن وجود ندارد و ميشود صداي شكمهاي گرسنه و دندانهاي آنها را كه از سرما به هم ميخورد شنيد. صداي 3كودك گرسنه و سرمازده، پدر بيمار را تمام روز به خيابانها ميكشاند تا با جمعآوري ضايعات، لقمه ناني فراهم كند براي خانوادهاي كه درد بر جان آن نفوذ كرده است. ماه با آنها مهربان است، گاهي شبها از پنجره بدون شيشه و از قابي شكسته وارد خانه ميشود و نور ميپاشد به تمام سياهي خانه؛ خانهاي ويران با پايبستي متزلزل براي 3 كودك ناتوان كه نيازمند خدمات ويژه هستند.
در ميان درد و نااميدي اين خانواده گذر جوانان از كوچه براي رسيدن به مسجد و ديدن آنها بهانهاي ميشود براي همتي به بزرگي يك محله. آستينها بالا زده شده است؛ كوچك و بزرگ و بيشتر جوانان و نوجوانان كمر همت بستهاند براي ساختن بنايي كه خانه امني باشد، با در و پنجره تا 3كودك معلول گرم باشند و ايمن از سگهاي گزنده بيابان. مسجد محله پايگاه خير است، بعد از نماز همه جمع ميشوند و برنامهريزيها براي ساختن بنا انجام ميشود. نوجوانان بهدنبال ربودن گوي كار نيك هستند و تلاش مجدانهاي ميكنند تا نقش بيشتري در اين كار داشته باشند، كار ميكنند بدون هيچ چشمداشتي و لبخند رضايت زير برف و سرما گوشه لبانشان نشسته است.
يكي بناست، يكي آجر حمل ميكند، يكي جزئيات را انجام ميدهد و عدهاي بهدنبال جمعآوري كمك براي ساخت خانه هستند. داستان حمايتشان به دنياي مجازي هم كشيده شده و پاي خيران و دستگاهها را هم به احداث بنا باز كرده است. همه با هم باني كاري نيك هستند چرا كه ميدانند زندگي در اين شرايط چه مشقتهايي دارد.
اينجا همه از حال هم باخبرند. صداي دلنشين اذان در اين محله همراه است با آمدن كودكان، دانشآموزان و دانشجوياني كه كمك به ديگران تمام فكر آنها را پر كرده است. عكس شهيد بر ديوار مسجد شاهد حركت جهادي آنهاست. اهالي اين محله تصميم دارند با همت و غيرت مردمي بسيج شوند و سرپناه و مأمني بسازند براي همنوع خود تا هم دست خانوادهاي با 3معلول را گرفته باشند و هم درس ايثار را بياموزند به جواناني كه علاقهمند به كارهاي خير هستند.
آجرها دانه دانه روي هم چيده ميشود و ديوارهاي اين خانه بالا ميرود تا اميد را به اين خانه بازگرداند، پنجرههاي اين خانه زير نور خورشيد ميدرخشد و لبخند كودكان ناتوان نيز براي اهالي محله خودنمايي ميكند. روزي نه چندان دور، از قاب پنجرهاي واقعي دستاني كوچك براي مردمان اين محله تكان داده ميشود و دل جهادگران اين محله هم شاد ميشود.
سالها درد كشيدهاند و اين چندماه را صبوري ميكنند تا گرما به كاشانه بيايد و شعلههاي اميد، بخاري خانه آنها را روشن كند و آنها هم بشوند خانواده با خانهاي كه خانه است؛ نه از زوزه سگها خبري است و نه ميزبانيهاي گاه و بيگاه كه لرزه بر اندام آنها ميانداخت.
اينجا در يكي از محلههاي حاشيهاي شهر كه وصل به بيابان است، اتفاقي در راه است. از پس اين زمستان و بوران و برف قرار است بهاري خودنمايي كند. نوروز امسال كودكان معلول اين خانواده در خانه خود سال را تحويل ميكنند.
نظر شما