نيمي از افرادي كه امروز با تشخيص سرطان تحت درمان هستند، 5سال زنده خواهند بود و بيش از 40درصد بعد از 10سال هنوز زندگي ميكنند. متوسط ميزان بقاي 10ساله براي سرطان 2برابر 30سال گذشته شده است. مهمترين دليل بهبود بيماران، علاوه بر درمانهاي مؤثرتري كه پيدا شده است، افزايش آگاهي مردم و ارتقاي روشهاي تشخيص زودهنگام است. حتي براي كساني كه بيماري خطرناكتري دارند، شانس زنده ماندن در صورت تشخيص زودتر، بيشتر خواهد بود. خيريهاي كه اين بار علاوه بر حمايت از بيماران مبتلا به سرطان، روي آگاهيدهي درخصوص پيشگيري از اين بيماري شروع به اطلاعرساني در مراكز بزرگ خريد تهران و برگزاري كلاسهاي رايگان در اين خصوص كرده، بهنام دهشپور نام دارد كه اين بار گزارش فعاليتهاي اين خيريه را از زبان داوطلبهاي آن ميخوانيم.
- باورپذيري، اصل مهم پيشگيري
كمپين پيشگيري از سرطان كه با مشاركت تعداد زيادي از داوطلبان و پزشكان داوطلب و همكار با مؤسسه بهنام دهشپور آغاز شده، گامي مهم در جهت آگاهسازي و اطلاعرساني عمومي به آحاد جامعه، بهويژه بانوان است. باور پذيري اين موضوع كه سرطان مساوي با پايان زندگي نيست و از طريق پيشگيري يا تشخيص زودهنگام ميتوان تا حد زيادي اين بيماري را كنترل كرد، نيازمند اطلاعرساني گسترده در جامعه است چرا كه بايد باور گذشته مردم را تغيير دهيم و اين موضوع بدون تلاش تيمي آگاه كه بتوانند اعتماد مردم را نيز بهخود جلب كنند اتفاق نميافتد. همچنين در بسياري از سرطانها با مراجعه بموقع به پزشك و تشخيص زودهنگام، ميتوان احتمال درمان اين بيماري را افزايش داد و از مشكلات ناشي از آن نيز تا حد زيادي كم كرد، به همين منظور عدهاي جوان دغدغهمند گرد هم آمدهاند و تا به امروز در 5 مرحله در بزرگترين مركز خريدهاي شهر تهران پيشگيري از سرطان را به مردم آموزش دادهاند. قرار است اين كمپين در ماههاي مختلف كه با مناسبتهاي جهاني در مورد بيماري سرطان همراه است ادامه داشته باشد.
- كار داوطلبانه؛ اولويت زندگي
سينتيا غازاريان چند سالي ميشود كه همپاي بهنام دهشپور شده است و فعاليتهاي داوطلبانهاش را نيز بهطور مستمر پيگيري ميكند. از نظر دوستانش او دختري مهربان و خوشبرخورد است كه اگر كاري را برعهده بگيرد آن را با جديت تمام انجام خواهد داد. او در مورد اين كمپين ميگويد:«هر كدام از داوطلبان ميتوانند ايدههاي خود را براي برگزاري بهتر مراسم مختلف مطرح كنند و با كمك همديگر و حمايت مؤسسه، اين ايدهها در برنامههايي مانند همين كمپين به اجرا درميآيد». غازاريان ايده شيرينيهايي با طرح و روبان صورتي كه نشاندهنده سرطان سينه است را براي اين كمپين مطرح كرده و در روز كمپين، اين شيرينيهاي خوشرنگ، زيبايي و طعم دلنشيني به كمپين داده بود. با او همصحبت شديم تا برايمان از روزهاي آشنايي با مؤسسه و فعاليتهاي داوطلبانهاش بگويد: هر سال در باشگاه آرارات جشنوارههايي به مناسبت عيد كريسمس برگزار ميشود كه مؤسسه نيز هميشه در آن زمان غرفه دارد. هميشه شور و نشاطي كه در اين غرفه بود توجه من را بهخود جلب ميكرد.
يكي از دوستانم نيز در آن زمان داوطلب مؤسسه بود و پيشنهاد داد تا من نيز عضو داوطلب مؤسسه شوم. هيچوقت يادم نميرود نخستين روزي را كه فرم پر كردم و بعد هم براي فعاليت داوطلبانه انتخاب شدم. به نوعي احساس ميكردم چون ميتوانم حتي بهطور خيلي غيرمستقيم به تعدادي از انسانها كمك كنم انسان مهمي هستم و هنوز بعد از گذشت چند سال فكر ميكنم اين بهترين احساسي باشد كه يك نفر ميتواند از انجام كار داوطلبانه بهدست بياورد. هر فردي در زندگي خود مهم بودن را در چيزي ميبيند؛ مثلا يك نفر فكر ميكند اگر ثروتمند باشد فرد مهمي است و يك نفر ديگر فكر ميكند اگر بيشتر وقتش را براي پيشرفت تحصيلي بگذارد فرد مهمي خواهد بود اما من فكر ميكنم اگر بتوانم در زندگيام به ديگران كمك كنم آنوقت است كه آدم مهمي هستم. مؤسسه خيريه بهنام دهشپور امروز به يكي از اولويتهاي زندگي من تبديل شده است، طوري كه هر جا ميروم يكي از بستههاي آموزشي مؤسسه را نيز همراهم دارم تا اگر فرصتي پيش آمد در مورد فعاليتهاي آنجا به ديگران آگاهي بدهم. تا به حال بيش از 10نفر را عضو مؤسسه كردهام و نكتهاي كه بايد در مورد داوطلبشدن بدانيم اين است كه اگر در مؤسسهاي داوطلب ميشويم بايد بدانيم كه در قبال بعضي مسائل مسئوليت داريم و فكر نكنيم چون خواست خودمان بوده ميتوانيم در انجام كارهايمان كوتاهي كنيم بلكه بايد كار داوطلبانه به يكي از اولويتهايمان تبديل شود».
- مؤسسه خانه دوم من است
ريحانه رهبر، دانشجوي سال آخر رشته پزشكي عمومي است كه بهعنوان پزشك داوطلب در اين كمپين فعاليت ميكند. دوستانش او را فردي آرام و مهربان معرفي ميكنند كه همنشيني و همصحبتي با او به آنها اطمينان خاطر ميدهد. او از سال92 و از طريق جشنواره غذا با مؤسسه آشنا شده است و بعد از آن هم بهعنوان داوطلب در كتابخانه كودكان فعاليت ميكند. او در مورد حس خود از اين چند سال همكاري داوطلبانه با خرسندي ميگويد: من قبل از داوطلب شدن در اين مؤسسه از آن دسته آدمهاي كمحرف و كمرو بودم كه اين مسئله به تنهايي ميتوانست براي آينده شغليام مشكل ايجاد كند اما از زماني كه در محيط كتابخانه ياد گرفتم با كودكان ارتباط برقرار كنم و همينطور براي اين كمپينها بهعنوان پزشك داوطلب فعاليت كردم، توانستم ارتباط اجتماعيام را تا حد زيادي ارتقا دهم. درست است كه بهخاطر دل خودم در اين مؤسسه فعاليت ميكنم و از بودن با كودكان و محيط كتابخانه و جمع داوطلبها حس خوبي دارم اما در كنار اينها نيز تجربههاي بسياري در زمينه فعاليتهاي گروهي و ارتباط با ديگران كسب كردهام و بهنظرم هيچ جاي ديگر نميتواند به انسان اين حس اعتماد به نفس را كه بعد از انجام كار داوطلبانه بهدست ميآوريد منتقل كند.
مؤسسه خيريه بهنام دهشپور امروز مثل خانه دوم من است و داوطلبهاي ديگر مانند دوستان صميمي و حتي اعضاي خانوادهام شدهاند و اگر يك هفته به مؤسسه نيايم تمام فكرم پيش بچههاي مؤسسه خواهد بود.