چرخ ميچرخد و سوزن آن كوك ميزند؛ درست مثل چرخش چرخ روزگار كه او را به زني مددكار بدل كرده است. 5 سال پيش كه معصومه اسدي براي درخواست مجوز آموزشگاه خياطي به بخشداري شهرستان اقليد رفته بود، متوجه شد تعدادي كودك معلول در روستاهاي آنجا هستند كه نيازمند مددكار و خدماترسانياند. از آنجا كه او در دوره دبيرستان داوطلبانه اين كار را انجام داده بود و با آن آشنايي داشت پذيرفت كه اين كار را انجام دهد. حالا ديگر او با 30مددجو، كار تسهيلگري شوراي توانبخشي معلولان دهستان شهر ميان (بازيچه، آب باريك و مهديآباد) را انجام ميدهد اما در اين راه مشكلات فراواني هم دارد.
- چرخه فقر و معلوليت
بيماريهاي مادر در دوران بارداري، فقر و از همه بدتر نداشتن هزينههاي آزمايش ژنتيك، سبب شده تا در روستاهاي بازيچه، آب باريك و مهديآباد، تعداد معلولان روز به روز افزايش پيدا كند. حالا تعداد آنها آنقدر زياد شده كه ديگر بهزيستي شيراز امكان خدماترساني به آنها را ندارد. از سوي ديگر خشكساليهاي پيدرپي، كشاورزي را در اين منطقه تقريبا نابود كرده و مردم بسيار فقير شدهاند.
معصومه اسدي ميگويد: «در حال حاضر ما خدماترساني به معلولان در روستاهاي محروم را انجام ميدهيم. مددكار علاوه بر بيداركردن توانمنديهاي ذاتي مددجو، بايد دايره اطلاعاتش به حدي باشد كه جهت رفع مشكلات، او را به مراكز و سازمانهايي كه راهگشا هستند، معرفي و هدايت كند. در حقيقت بايد دائما در جستوجوي سازمانها و كانالهايي باشد كه هر يك پتانسيل رفع مشكلي را دارند». آنها براي تأمين شغل، كمكهزينه ازدواج، راهاندازي مدرسه، سرويس بهداشتي، مهارتآموزي و شناساندن معلولان به جامعه فعاليت ميكنند. او معتقد است كه مددكاران اجتماعي بايد تلاش كنند تا جامعه را براي ورود و مشاركت كامل افراد داراي معلوليت آماده كنند. اگر افراد داراي معلوليت قادر به مشاركت و حضور در جامعه نباشند، هرگز نميتوانند بهبود پيدا كنند و زندگي براي آنها سخت ميشود.
- نيازهاي معلولان
حالا در اين 5 سال او به كمك ساير مددكاران، خدمات فراواني براي معلولان انجام داده اما در اين راه نيازهايي هم دارد. اسدي ميگويد: «متأسفانه چون تعداد معلولان در اين منطقه زياد است و بودجه بهزيستي هم محدود، براي همين، هر بار فقط امكان كمك به تعدادي از آنها فراهم ميشود؛ از اينرو مشكلات فراواني در تأمين هزينههاي درمان دارند».
او ادامه ميدهد: «متأسفانه برخي نهادها توانبخشي را محدود به پرداخت مستمري و كمكهاي موردي به معلولان كردهاند، درحاليكه دامنه اين فرايند بسيار وسيعتر از اين موارد است. آنها بهخاطر مشكلاتي كه در جامعه با آن مواجهند نياز به مراقبتهاي رواني هم دارند». اسدي ميگويد: «حالا كه به روزهاي پاياني سال نزديك ميشويم چه خوب است كه با كمك خيرين بتوانيم دل اين معلولان را شاد كنيم تا آنها هم در كنار هفتسين، سال نو را جشن بگيرند». معلولان اين منطقه نياز به وسايل بهداشتي، پوشك، عصا، ويلچر برقي، تختبرقي و معمولي، مواد غذايي و دارويي دارند. همچنين كمكهزينه درمان براي جراحي پروتز و چشم و سمعك هم از ديگر كمكهايي است كه ميتوان به آنها كرد. تنها درمانگاه اين دهستان تا ساعت 14بيشتر كار نميكند و آن هم فقط يك پزشك خانواده دارد؛ از اينرو آنها نياز به پزشك متخصص و جراح دارند تا بتواند به معلولان كمك كند.
- مهارتآموزي به معلولان
برخي از مردم در برخورد با يك معلول بيآنكه به توانمندي وي بنگرند، او را فردي ناتوان ميبينند و از روي ترحم و دلسوزي فكر ميكنند با دادن مقداري پول ميتوانند كمكي به او كنند يا سعي دارند با بر زبان آوردن بعضي جملات ترحمآميز نسبت به فرد معلول ابراز همدردي كنند، درحاليكه آنها در اين مركز توانبخشي، علاوه بر كمك و خدماترساني به معلولان، در جهت مهارتآموزي آنها هم تلاش ميكنند.
از نظر خانم اسدي، مهمترين و اساسيترين عامل موفقيت در زندگي معلولان، خودكفايي و استقلال فرد معلول است و بايد تمام هزينههايي كه در فرايند توانبخشي انجام ميگيرد، معلول را قادر سازد تا در فعاليتهاي اقتصادي و اجتماعي جامعه مشاركت داشته باشد. تأمين لوازم توانبخشي معلولان در توانمندي آنها تأثير زيادي دارد؛ از اينرو مددكاران تلاش ميكنند تا اين ملزومات را فراهم كنند. اسدي ميگويد: «بخشي از توانبخشي فرد معلول بايد در داخل خانواده براي وي اتفاق بيفتد كه متأسفانه در روستاهاي محروم اين منطقه، اين امكان وجود ندارد و ما بايد خدمات توانبخشي را تنها در اين مركز به معلولان ارائه دهيم». آنچه مسلم است معلولان به واسطه نداشتن مهارتهاي حرفهاي، مددجويي و عدمتأمين منابع مالي براي امرار معاش و گذران زندگي خود و خانواده، بيشتر از ساير افراد جامعه در معرض انواع آسيبهاي فردي و اجتماعي قرار دارند.
- قصه پر غصه يك معلول
معلوليت، قصه پرغصهاي است كه تنها كساني با آن آشنايي دارند كه خود يا عضوي از خانوادهشان معلول باشد. در اين ميان جمعي از معلولان با اين مشكلات كنار آمدهاند و توانستهاند توانمندي را به معلوليت گره بزنند. بسياري از آنها قادرند با دريافت اندك ياري از سوي كساني كه بايد ياريرسان آنها باشند، زندگي خود را اداره و حتي ديگران را از كار خود منتفع كنند. رضا در روستاي مهديآباد زندگي ميكند و از وقتي يادش ميآيد نميتوانسته راه برود حالا هم كه 19سال دارد با مشكلات فراوان جسمي مواجه شده بهطوري كه حركت دست و پايش ديگر سخت شده و نياز به فيزيوتراپي دارد. او دوست دارد حرفهاي داشته باشد و مستقل از خانواده باشد اما نميتواند و هرقدر هم كه مركز توانبخشي سعي كرده هنوز نتوانسته مهارتي به او بياموزد.
او ميگويد: «مفاصل زانوهايم بهصورت مادرزادي خشك شده است و خم نميشود و دستهايم نيز محدوديت حركت دارند و نميتوانم انگشتان دست خود را صاف كنم به همين دليل قادر به انجام كارهاي روزمره بدون كمك خانواده نيستم اما خيلي آرزوها دارم. ميخواهم درس بخوانم، دوست دارم كاري بلد باشم و درآمدي براي خودم بهدست بياورم اما هنوز نتوانستهام». او اين روزها نياز به يك ويلچر برقي دارد تا بتواند حركت كند اما هنوز در نوبت است و نميداند كه ميتواند آن را بهدست بياورد يا نه، با اين حال خيلي اميدوار است و ميگويد: «من مطمئنم هيچوقت براي هيچ كاري دير نيست. هروقت در هر سني و در هر شرايطي ميتوان شروع كرد و همانجا اول كار است. نااميدي هم دليل ندارد».
رضا دوست ندارد تنها در مورد خودش حرف بزند، براي همين از دوستانش ميگويد كه در اين روستا نيازهاي فراواني دارند و گاهي حتي براي يك لباس معمولي هم بايد در انتظار بمانند. مرتضي نزديكترين دوست اوست كه استعداد فراواني در نقاشي دارد اما از ناحيه 2دست و 2 پا و همچنين چشم دچار معلوليت است. ميگويد: «از مسئولان ميخواهم به معلولاني كه در روستاها زندگي ميكنند بيشتر رسيدگي كنند زيرا در اينجا معلولي مانند من حتي براي خريد كفشي كه خاص پايم باشد، با مشكل روبهروست و نبايد ما را بهخاطر مشكلاتمان رها كنند».
- شما چه ميكنيد؟
خانم اسدي به معلولان 3 روستا كمك ميكند تا زندگي بهتري داشته باشند اما در اين مسير سختيهايي نيز دارد. شما براي همراهي با او چه ميكنيد؟ نظرات و پيشنهادهاي خود را به 30003344 پيامك كنيد يا با شماره تلفن 84321000 تماس بگيريد.
نظر شما