زماني كه حلقه ازدواجتان را از دست در آورديد و روي ميز گذاشتيد؛ روزهايي كه براي جاري شدن صيغه طلاق و ثبت آن با همسرتان همراه شديد تا ديگر همراه هم نباشيد، مانند دوندهاي كه به پايان مسابقه رسيده باشد، خسته بوديد و بسته به اينكه خودتان خواهان جدايي بوديد يا همسرتان، حس بازنده و برنده بودن مسابقه تمامشده را داشتيد اما حالا كه چند ماهي ميگذرد، فكر ميكنيد كه شايد بشود هنوز هم دوران جديدي را كنار هم تجربه كنيد. حالا همسر هم نيستيد اما دلتان ميخواهد دوباره حلقه تعهد به هم را بهدست كنيد. دوست داريد نقطه بگذاريد و برويد سر خط. اين حس و خواستن خيلي زيباست به شرط آنكه بدانيد وقتي رفتيد سر سطر ميخواهيد چه چيزي بنويسيد.
- چرا دوباره بسازيم؟
جدايي و طلاق آخرين راهحل مشكلات زناشويي است. آخرين راه بعد از گذراندن تمام راههاي ممكن براي اصلاح روابط. اما وقتي اتفاق افتاد، اگر شما و همسرتان تصميم گرفتيد دوباره به زندگي قبل برگرديد، در قدم اول بايد علت اين تصميم برايتان روشن باشد. شايد احساس تنهايي، بههم ريختن شرايط زندگي، دلايل مالي، نارضايتي بچهها و گزينههايي مانند اينها باعث شده است كه دلتان بخواهد به زندگي قبل برگرديد. هر كدام از اين دليلها مخصوصا شرايط بچهها بعد از جدايي قبلا هم ميتوانست دليلي باشد تا زندگيتان را حفظ كنيد اما نتوانست و شما با علم به اينكه تنها خواهيد بود و با تمام آن حرفها و نصايحي كه شنيديد و خودگوييهاي منفي كه گاهي داشتيد، تصميم گرفتيد كه تمام عواقبش را بپذيريد و جدا شويد. حالا چه اتفاقي رخ داده كه از تصميمتان پشيمان شدهايد؟ اگر مايل به جدايي نبوديد و همسرتان اصرار داشت، او تمام اين مراحل را طي كرده و به اين تصميم رسيده بود اما حالا كه با شما همراه شده براي برگشت به زندگي، بايد ببينيد علت اين تمايل چيست؟ گاهي افراد بعد از يك دوره تنهايي و گذراندن مشكلات، خسته ميشوند و تصميم آنها به برگشت، درس گرفتن از گذشته و تمايل براي ساختن زندگي متفاوت و حل مشكلات سابق نيست بلكه به علت خستگي از شرايط موجود است. احتمالا اين بازگشت پايدار نبوده و نياز به بررسي بيشتر دارد. علت برگشت هر دوي شما به زندگي مشترك بايد خواستن يكديگر باشد در شرايطي كه فكر ميكنيد بودن باهم ارزش تلاش دوباره را دارد. شما بايد بهخاطر هم به زندگي برگرديد تا بقيه مشكلاتتان هم حل شود.
- علت تلخيهاي بيپايان
براي درمان هر بيماري بايد علتش مشخص شود تا دارويي براي رفع آن استفاده شده و پس از برطرف شدن آن علت، بيماري از بين برود. هر چيزي كه بين شما و همسرتان باعث شده تا به اينجا برسيد و جدايي را انتخاب كنيد بايد معلوم شود تا با برطرف كردن آن بتوانيد به زندگي دوباره كنار هم اميدوار باشيد. اين كار چندان راحت نيست. ممكن است شما فكر كنيد جداييتان بهدليل مشكلات اقتصادي بوده است اما در حقيقت بيتوجهي و عدمگفتوگوي باهم باعث شده در نهايت خسته شويد و دلتان هواي تازه بخواهد. شايد همسرتان كاري كرده كه او را مقصر صددرصدي جدايي ميدانيد اما در اصل سردي روابط زناشويي، حضور كمرنگتان در زندگي يكديگر و دلايل ديگر چنان نتيجهاي داده كه البته قابل توجيه نيست. اگر قصد شروع دوباره را داريد، علتهاي اصلي را بايد پيداكنيد. اگر با يك مشاور پيش برويد احتمال موفقيتتان بيشتر است اما همين اول راه برگشت به سمت هم، از معجزه گفتوگوي سازنده غافل نشويد؛ گفتوگويي نه براي محاكمه يكديگر و رسيدن به نتيجه «من برندهام و تو بازنده»؛ گفتوگويي براي پيدا كردن مشكلي كه از هم جدايتان كرده كه نتيجهاش اين خواهد بود: هر دوي ما بازنده بوديم چون زندگي مان را باختيم و ميتوانيم برنده باشيم اگر دوباره آن را بسازيم.
- آني كه من دلم ميخواهد...
در اين مدت كه هر كدام تنها و مجرد بودهايد، ممكن است به شما پيشنهاد ازدواج شده باشد. بهدليل اينكه يكبار شكست را تجربه كردهايد، احتمالا به اين پيشنهاد خيلي فكر كرده و هزار و يك اما و اگر در ذهنتان بهوجود آمده. بعد از تجربه يك زندگي، ديگر بيشتر ميدانيد كه چه چيزهايي را ميخواهيد و چه چيزهايي مانع از ايجاد حس خوشبختيتان ميشود. اگر قبل از ازدواج معيارهايي براي همسر آيندهتان داشتيد، امروز اين معيارها ريزتر و كاربرديتر شده است؛ ديگر ميدانيد كه مثلا برايتان مهم است كه همسرتان در جمعهاي خانوادگي كنارتان بنشيند، برايتان ارزش است كه هميشه بوي عطر بدهد يا اهميت دارد كه كدبانو باشد. ديگر ميدانيد اينكه درآمدش چقدر باشد مهمتر است يا چگونه خرج كند؟ اصلا تعريفتان از اهميت داشتن براي يكديگر ممكن است با تعريف دوران مجردي قبل از ازدواجتان فرق كند. اينها همان چيزهايي است كه بايد دقيق به آنها فكر كنيد. بنويسيد و در موردش با همسر سابقتان حرف بزنيد. خيلي مهم است وقتي فهرست معيارهايتان را تهيه ميكنيد، با خودتان صادق باشيد. اين زندگي و آينده شماست. آن را خراب نكنيد. قرار نيست فهرستي عليه همسر سابق داشته باشيد و هرچه عادت و خصوصيت او است، برعكسش را بخواهيد. شايد اگر بسياري از عادتهاي او برعكس در كسي باشد، تحملش برايتان سختتر شود؛ بهتر است فهرستي را تهيه و به يكديگر بدهيد. هر كدام آن را بخوانيد و ببينيد چقدر ميتوانيد به «آني كه ميخواهم» همسر سابقتان نزديك شويد.
- برگشت دوباره؛ خوبيها و بديهايش
شروع دوباره با همسر سابق انتخابي است كه مزايا و معايبي دارد. يكي از خوبيهايش اين است كه شما و همسرتان از يكديگر شناخت داريد، البته احتمالا شناختتان خيلي كامل و درست نبوده است اما بازهم كمي يكديگر را در موقعيت واقعي زير يك سقف بررسي كردهايد. اگر صاحب فرزندي هستيد، بزرگترين حسن برگشتتان به يكديگر، سر و سامان گرفتن فرزندتان و داشتن موهبت بزرگ پدر و مادر در كنار هم براي او است البته به شرطي كه اين بار پدر و مادر آداب كنارهم بودن را بدانند تا كنار هم بمانند. اما يك نكته مهم كه بايد مراقبش باشيد تا گرفتارش نشويد و بتوانيد اين بار در رابطه زناشويي موفق باشيد، اين است كه در دور باطل مرور خاطرات تلخ گذشته نيفتيد. فراموشي دست خودتان نيست اما بخشيدن تنها در دستان شما يا به بيان بهتر در قلب شماست. وقتي اعتقاد داشته باشيد كه در تخريب يك رابطه، هر دو نفر مقصر هستيد و شما هم آنقدر كه بايد تلاش نكرديد تا زندگي مشتركتان حفظ شود خيلي بهتر ميتوانيد براي بار دوم به زندگي كسي وارد شويد كه يكبار طعم شكست را در رابطه با او چشيدهايد. اگر با اين نگاه وارد شويد كه شما گل بيعيب داستان بوديد و همسرتان مقصر، هيچ وقت نميتوانيد به نتيجه برسيد.
- خطر برگشتن را دفع کنید!
اگر چرخی در دنیای مجازی و واقعی بزنید، میبینید که خیلیها بعد از جدایی از همسرشان احساس شکرخوردگی میکنند و مایلند به زندگی قبلی برگردند، و خب طبیعتا خیلیها هم نه! اگر میخواهید احتمال برگشتن شما به زندگی قبلی به زیر صفر برسد و اگر خودتان را نفله کردید هم، طرف راضی به برگشت شما نشود، ما بستهای از پیشنهادهای مجرب و کارآمد را برایتان روی میز گذاشتهایم. مطمئن باشید جواب میدهد!
۱) برای اینکه اعلام ندامت شما در نظر یار سابق مقبول نیفتد، لازم است همه پلهای پشت سر را خراب کنید. به این منظور یکی از بهترین راهکارها، برگزاری جشن طلاق است که هم باعث میشود خیلی باکلاس و روشنفکر به نظر برسید، هم تیر خلاص را به احتمال و انگیزه برگشت یا پذیرش برگشتن به زندگی قبلی میزند.
۲) اگر بعد از مدتی فهمیدید اوتوپیایی که از زندگی بعد از طلاق در ذهن داشتهاید مصداق بارز کشک بوده است و برجکتان از مواجهه با واقعیت، تخریب شده، اصلا به روی همایونی نیاورید! مخصوصا پیش آشناهای مشترکتان وانمود کنید که از خوشی دارید میترکید.
۳) توجه: استفاده از این بند فقط هنگامی امکانپذیر است که هنوز جدا نشده باشید!
الف) کاملا عقلزدایی کنید. به احساساتتان غلبه کنید و کمی «آدم خرابکن» شوید! البته هر کسی از پس این امر خطیر برنمیآید. برای اینکه این توانمندی را در خود ایجاد کنید، باید مثل ترمیناتور خراب بشوید روی روان طرف مقابل! در این مسیر، از هیچ حرکتی مضایقه نکنید. کار را به جایی برسانید که خودش راه تیمارستان را در پیش بگیرد و بزرگترین آرزویش، جان سالم به در بردن از چنگال شما شود. خلاصه طرف را کاملا اوراق کنید که اساسا جایی برای برگشت وجود نداشته باشد.
ب) خواستههای کج و کوله و عجیب و غریبی در ذهنتان بسازید و همهشان را با همسرتان در میان بگذارید و تا تحقق آنها از پای ننشینید. مثلا پیشنهاد سفر به بورکینافاسو یا جزایر ماداگاسکار را مطرح کنید و کوتاه هم نیایید. مرتب مشخصات تورهای جورواجور به این مناطق را پیدا کنید و با او به اشتراک بگذارید. کم نیاورید! اگر باور داشته باشید شما موهبتی هستید که بعد از سوراخ شدن آسمان به زمین افتادهاید و همسرتان شانس پیدا کردنتان را داشته است، راحتتر و با ذهن بازتر میتوانید از این دستورهای ناشتا بدهید.