آنچنان در توهين به شخصيت علي(ع) حريص بود كه برخي خواص، بعد از شهادت امام به معاويه ميگفتند حالا كه ديگر علي(ع) در دل خاك آرميده است، ديگر اينقدر براي لعن او اصرار نكن!
گاهي در قصر او افرادي پيدا ميشدند كه تا پاي جان، از منطق امام علي(ع) حمايت ميكردند، معاويه ميكوشيد با تطميع و تهديد، آنها را قانع كند كه از علي(ع) اعلام برائت كنند اما وقتي ترفندهايش جواب نميداد و در مقام استدلال شكست ميخورد، با استفاده از حربه هميشگي به چربزباني متوسل شده و با حالتمنصفانه به اطرافيان ميگفت اين سخنان حكيمانه است، آنها را يادداشت كنيد كه بعدا به درد ميخورد.
ضعفا و محرومان، علي(ع) را دوست داشتند، چراكه او را حاكم عادلي ميدانستند. درحاليكه خيليها بهخاطر دنياطلبي، به گرفتن رشوههاي سنگين از معاويه عادت كرده و عليه علي(ع) ميجنگيدند. دوستداران علي(ع) حتي زير فشار و شكنجه حكومت معاويه از نقل فضايل علي(ع) صرفنظر نميكردند.
علي(ع) حاصل زمين را حق افراد معمولي جامعه ميدانست و در برابر دست درازي ثروتمندان و قدرتمندان به منابع عمومي و بيتالمال ايستادگي ميكرد. براي همين بارها نمايندگان و واليان خود را بهخاطر كوتاهي در حفاظت از بيت المال، سرزنش و يا عزل ميكرد ولي در عوض فرمانداران معاويه، به تأسي از شيوه رئيس خود، خطمشي ظلم و وحشت را در سراسر كشور دنبال ميكردند. واليان معاويه خانههاي بسياري را به آتش كشيدند، اموال زيادي را غارت كردند، پيرمردان زيادي را به رغم كهولت سن كشتند و به زنان زيادي تجاوز كردند. آنها از خونريزي لذت ميبردند و بهمعناي واقعي كلمه، دشمن اصلي انسانيت بودند.
«حكومتي كه مظلومان در آن به حق خود نميرسند و ظالمان از ظلم خسته نميشوند»؛ اين توصيف گويايي از حكومت معاويه است. او نظام اسلامي را به نظام سرمايهداري و خلافت را به پادشاهي تبديل كرد. تا جايي كه در حكومتش، افراد به پولدار شدن از راه حرام تشويق ميشدند. اما علي(ع) همواره معتقد به اقامه حق و برپايي عدالت بود. براي آن ميجنگيد و هويت حكومتش را داير مدار قسط و داد بنا كرد و در اين راه جان داد.