قرآنكريم براي اينكه اين احساس هميشه در انسان باشد و مبادا كسي اين بار را سبك بشمارد و از عهده امانتداري برنيايد، خطاب به مردم ميگويد:«خداوند به شما فرمان داده است تا امانت را به صاحبش برگردانيد.» (نساء 58) علاوه بر اين درجاي جاي قرآن و در بيان صفات مردان بزرگ الهي از امانتداري آنان سخن ميراند. حضرت موسي بهخاطر امانتداري در پناه شعيب قرار گرفت و داماد او شد و حضرت يوسف بهخاطر امانتداري به مقام عالي و خزانهداري عزيز مصر رسيد.
هرچند غالبا امانت را بهمعناي مال يا كالايي ميدانيم كه متعلق به ما نيست و براي مدتي نزدمان به وديعه است و بايد روزي آن را بيكم و كاست به صاحبش برگردانيم، اماشايد بتوان مفهوم آن را گسترش داد و چيزهاي ديگري را نيز در رديف امانت دانست. خيلي وقتها من و شما خواسته يا ناخواسته امانتدارِ آبرو يا راز مسلماني ميشويم و بايد مراقب باشيم كه آن را به غيراهلش ندهيم. كم نيست امانتهاي اينگونه كه نزد همه ما موجود است و بدون ترديد، افشاي اسرار مسلمانان و بازگو كردن مسائل محرمانهاي كه من و شما از آن مطلع هستيم، خيانت در امانت است. نقل است كه سيدبحرالعلوم از خدا خواست تا در همين دنيا همنشين خود در بهشت را ببيند و بشناسد. شبي در خواب ديد كه همنشين او پيرمردي قهوهچي در حلّه است.
سيد از اين عدمتناسب تعجب كرد و نزد او شتافت تا سر از كارش دربياورد. اما هرچه بيشتر در زندگي و رفتار وي عميق شد، چيزي كه موجب اين مقام رفيع باشد، نيافت و نتوانست سر در بياورد كه چطور چنين كسي همنشين يكي از علماي طراز اول جهان شيعه است. در نهايت پيرمرد نكتهاي گفت كه معماي سيد را حل كرد. او گفت: وقتي ازدواج كردم متوجه شدم همسرم باكره نيست و حتي جنيني در شكم دارد. من راز او را كه به امانت نزد من قرار گرفته بود، پوشاندم و آبرويش را نبردم و به جاي رسواگري و جدايي، لب فروبستم و با او زندگي كردم و اين پسري كه در قهوهخانه كمك ميكند و من را بابا خطاب ميكند، همان فرزند همسرم است.