بعضي از ما وقتي كار ناشايستي از كسي ميبينيم، ترجيح ميدهيم جانب عافيت را رعايت كنيم و خودمان را به درد سر نيندازيم و با وي روبهرو نشويم و تذكري ندهيم كه دردسرهاي بعدي را در پي داشته باشد. خودمان را چنين توجيه ميكنيم كه هركسي را در قبر خودش ميگذارند و به ما چه ربطي دارد كه او چنين و چنان ميكند. گاهي هم با افههاي روشنفكرانه، تذكردادن به كسي كه رفتاري خلاف شروع، مقررات يا شئونات اجتماعي دارد را فضولي در كار ديگران بهحساب ميآوريم و بيتفاوت ردشدن از كنار ماجرا را نشانه شخصيت اجتماعي و فرهنگمداري ميدانيم.
در هر صورت چه از روي ترس و چه از روي تفكرات روشنفكري و مثلا پرهيز از فضولي در كار ديگران، اگر نسبت به حوادث جامعه خويش بيتفاوت باشيم و نسبت به آنچه در كنارمان ميگذرد حساسيت نداشته باشيم و بهموقع به آن واكنش نشان ندهيم، در غالب موارد دودش به چشم خودمان هم ميرود. دليلش هم خيلي واضح است؛ چون جامعه به منزله يك كشتي است كه اگر خراب يا دچار گرداب و خطر غرق شد، همه مسافران و سرنشينان آن در خطر قرار ميگيرند.
در قرآن كريم (آيه 25انفال) هم به همين موضوع اشاره ميكند كه بلاها و مصايب اجتماعي اگر بيايد، تنها دامن كساني را نخواهد گرفت كه فساد كردند و روند زندگي اجتماعي را به هم زدند بلكه دامن همه را ميگيرد و آتش كه گرفت خشك و تر را با هم ميسوزاند. بنابراين تكتك افراد جامعه، نهتنها در قبال رفتار و عملكرد خود مسئول هستند كه نسبت به ديگران هم تكليف دارند و بايد جلوي اختلاف، پراكندگي، تكروي و ناهماهنگيها را بگيرند تا جامعه دچار تلاطم و شكستي نشود كه اگر اتفاق افتاد دود آن در چشم همه ميرود.