شايد فكر كني كه مبالغه ميكنند و بازارگرمي و يا هر چيز ديگر، اما لحظه ديدن، حسابي شعرهايشان را تصديق ميكني.تا چند سال قبل ديدنش حسرت خيليها بود و آرزوي دستنيافتني برخي ديگر. اما حالا به بركت پيادهروي اربعين و نيمه شعبان،ديگر خيلي از آن آرزوها به خاطره بدل شده است. وقتي به اين تكه از زمين ميرسي تمام آنچه را كه پيرامونش شنيدهاي در ذهنت جولان ميدهد و حتي بعضي نوحهها و اشعار را هم خود به خود زير لب زمزمه ميكني. اينجا تكهاي از آسمان است كه در زمين فرود آمده. اينجا زمان معنا ندارد و ساعتها ميتواني در جايت خيره به اين گنبد و آن گنبد بنشيني. گويي در ميدان مغناطيسي قرار گرفته اي بين دو آهنربا كه هركدام تو را ميخوانند و در نتيجه بين هر دو ميخكوب ميشوي. آري، بين الحرمين خود حرمي است، ماوراي دو حرم؛ يك طرفت خود عشق، طرف ديگر مشق عشق. يك طرف اشك بر زمين ريخته است و يك طرف مشك بر زمين مانده. اينجا بين الحرمين است، مأمن عاشقان و ملجأ درماندگان.
همشهری دو - حسین صالحی: قبل از دیدن فقط تعریفش را میشنوی؛ آن هم بیشتر از مداحها و نوحهخوانها «یک خیابون بهشتی، اسمشبینالحرمینه».
کد خبر 368446
نظر شما