يعني حتي اگر پيشرويمان فرزندمان را كشتند و طفل شيرخوارمان را قرباني كردند، صبورانه به آسمان نگاه كنيم و بگوييم: خدايا!چون تو ميبيني، تحمل اين صحنههاي دشوار بر من سخت نيست.
وقتي به امامحسين(ع) سلام ميكنيم، يعني همه «اخلاق» را به سمت خود ميكشانيم و آن را به رسميت ميشناسيم؛ يعني حتي بر دشمن خود هم منصف و رئوف ميشويم و حتي اگر آب را در سختترين لحظههاي حيات بر رويمان ببندند، باز از خيرخواهي براي آنها كوتاه نميآييم و براي هدايت و دستگيريشان ميكوشيم. وقتي به امامحسين(ع) سلام ميكنيم يعني خط «مقاومت و پايداري» را تعقيب ميكنيم، يعني هيچ وقت حاضر نميشويم بر سر آرمانهاي خود معامله كنيم؛ حتي اگر به قيمت جان و مال و آبرويمان تمام شود.يعني در سختترين لحظات، متوجه اين معني ميشويم كه مرگ با عزت در راه آرمانها، شايستهتر از زندگي با ذلت بدون آرمانهاست.
وقتي به امامحسين(ع) سلام ميكنيم، يعني روح «حماسه» را در وجود خود زنده ميكنيم؛ يعني براي رسيدن به اهداف آسماني خود، شجاعت به خرج داده، حميت جوانمردانه بهكار بسته و مجاهدانه وارد ميدان نبرد ميشويم و با دشمن كافر و منافق به ستيز برميخيزيم.
وقتي به امامحسين(ع) سلام ميكنيم، يعني «عقل» را به رسميت ميشناسيم، براي رسيدن به هدف محاسبه ميكنيم، عوامانه به پيشواز حادثهها نميرويم، روشهاي مجرب را بهكار ميگيريم و تا جايي كه ميشود اهداف را دسترسپذيرتر ميكنيم. اما در هنگامه عقلورزي، لحظهاي و ذرهاي توكل به خدا و استعانت از ذات بلند او را فراموش نميكنيم. با تمام عقلانيت به تكليف خود عمل ميكنيم اما نتيجه آن را از خدا ميخواهيم چون نظام علت و معلول دست خداست نه بندگان خدا.
و اينها حكايت «زيارت عاشورا» است كه گفتهاند تا ميتوانيد بخوانيد و بر حسين(ع) و يارانش سلام كنيد.