گاهي شرايط مقتضي قيامي حسين(عليهالسلام) گونه است و گاهي اصلاح بايد از راه صلح صورت پذيرد، مانند صلح امام حسن(عليهالسلام). تغيير استراتژي و اصلاح روش بهمعناي ترك مبارزه نيست.
در زندگي امام موسي كاظم (عليهالسلام) نيز با توجه به شرايط زمان و مخاطبين و حساسيت بالاي دستگاه خلافت عباسي، حضرت به شيوهاي متناسب با وضع موجود، وظيفه هدايتگري و قيام در برابر ظلم را پيش گرفتند. بسياري از مردم تنها راه آشكارسازي حق را در زبان و قلم ميجويند، حال آنكه صرف حضور و رفتار صحيح شخصي در بين جامعه، خودش ميتواند مبين حق باشد. گاهي ميشود به جاي تبيين سياهي و ظلمت، رنگي سفيد را در كنار رنگ سياه قرار داد تا مخاطب با نگاهي مختصر، تفاوتها و ارزشها را درك كند! از اينرو دستگاه خلافت عباسي متوجه شد كه حتي حضور عادي حضرت در جامعه موجب تزلزل اركان ظلم آنان ميشود و دستور دستگيري و تبعيد حضرت صادر شد.
سپس براي آنكه حضرت را در زندان تحت فشار بگذارند تا از مبارزه پنهان خود دست بردارند، گاهي با زبان ملايم سعي در به انزواكشاندن امام(عليهالسلام) داشتند كه نتيجهاي در بر نداشت و گاهي دست به دامان سنگدلترين يا فاسدترين زندانبانها ميشدند تا مگر حضرت زير بار سختگيريهايشان قد خم كنند، يا آنكه از كنيزي خوشمنظر بهره ميبردند تا رخنهاي هر چند كوچك در ايمان امام ايجاد كنند يا او را از چشم مردم بيندازند اما آنچه دگرگون ميشد نه قلب مطمئن امام بلكه مسير مردم خطاپيشه بود! بهگونهاي كه ناچار به تغيير محل حبس امام ميشدند! طبق سبك زندگي امام هفتم، صرف حضورمان در جامعه همچون قلهاي رفيع است كه باعث رسوايي تپههاي قد و نيمقدي ميشود كه مدعي بلندقامتي هستند. هيچ وقت نسبت به انجام تكليف كوتاهي نخواهيم كرد هرچند در قبال يك يا 2 فرد باشد و يا در گوشهاي از زندان محبوس باشيم. آن زمان رفتارمان مسير صحيح زندگي به همنوع را مينماياند.
نظر شما