بچههايي كه وقتي دعوت به مسئلهاي برخلاف مصالح شخصي يا امنيت و اعتبار خانوادگي و اجتماعيشان ميشوند، بدون حضور و يادآوري و مراقبت ما، بتوانند با اعتماد به نفس از مهارت «نه گفتن» استفاده كنند. بهنظر شما تربيت كردن و داشتن چنين فرزندي، يك آرزوي دور است؟ تاريخ نشان ميدهد در چارچوب سبك زندگي ديني، خانواده حضرت علي(ع)، نمونه برآورده شده و مجسم همين آرزوست، آن هم نه از راه معجزه يا راههايي خارج از معيارهاي انساني.
خانواده علي(ع)، خانواده سالمي است كه در آن والدين «مسئول» هستند اما نه مسئول رفتارهاي فرزندان، بلكه مسئول پرورش استعدادهاي فرزندان خود با استفاده از روشهاي حمايتگرايانه؛ با احترام متقابل و تكريم يكديگر در كنار شناخت نيازهاي فرزند؛ با استفاده از آموزشهاي سازنده و چشمپوشي بموقع از خطاها؛ والديني كه رابطه سالمي با فرزندان خود برقرار ميكنند؛ رابطهاي كه نتيجهاش احساس تعلق و محبت فرزند به كانون خانواده و بالا رفتن اعتماد به نفس بچه ميشود؛ والديني كه با گوش دادن به حرفهاي فرزندان و مشورت با آنان، به فرزند ميفهمانند ارزشمند است و به شكل غيرمستقيم از او دعوت ميكنند فكر كند، احساس مسئوليت كند، با واقعيات زندگي آشنا شود و براي مواجهه با مسائل روزمره آماده باشد؛ خانوادهاي كه در يك كلام، زمينهساز شكوفايي تواناييهاي فرزندان، همراه با شادماني دروني و آرامش خاطر است.
و اينگونه است كه در روز تاسوعا، 30 هزار نفر در برابر «عباسبنعلي» ميايستند تا او را از ادامه مسيري كه انتخاب كرده، منصرفش كنند و اماننامه ميآورند. عباس(ع) در كشاكش تصميم، ظاهرا تنهاست. اما علي(ع) پدري است كه به خوبي از عهده مسئوليت تربيت عباس(ع) برآمده و نيازي نيست كه به جاي او تصميم بگيرد؛ امروز، روز تصميمگيري فرزند تربيت شده يك خانواده سالم است و عباس(ع)، با اعتماد به نفس و صلابتي كه ثمره تربيت علي(ع) و امالبنين است، در كمال آرامش دروني به نماينده يزيد كه او را دعوت به تنها گذاشتن حسين(ع) و انتخاب يك زندگي بيدردسر ميكند، ميگويد: «اُف بر تو و امان نامهاي كه تو پيكش باشي! مرا امان ميدهي، درحاليكه پسر رسول خدا(ص) در امان نيست؟» و با ماندنش، دست به انتخاب يكي از زيباترين و سازندهترين تصميمهاي تاريخ ميزند!