آنها خودشان را درگير اين جنس بحثها نميكنند و اگر هم بخواهند به عالم سياست وارد شوند و در انتخابات رأياي بدهند، بهتر ميبينند در كار كسي جستوجو نكرده و به قول خودشان زبان به غيبت از افراد نگشايند. روايتي هست كه به جهاتي عجيب مرا ياد اينها مياندازد: ميگويند معاويه روزي بالاي منبر خطبه ميخوانده. مجلسي بوده كه گويا اباعبدالله(ع) هم در آن حضور داشتهاند. بالاي منبر شروع ميكند از فضايل پسرش يزيد گفتن. امام حسين(ع) اين شرايط را تاب نميآورند و در نقد فضايل ساختگي، رذايل يزيد را نام ميبرند. ما كه در صحنه نبودهايم، جزئيات ادامه ماجرا هم در هيچ تاريخي ضبط نشده، اما با چيزي كه از سياست معاويه سراغ داريم ميتوانيم حدس بزنيم كه احتمالا با ظاهري آرام به حرفهاي اباعبدالله(ع) گوش داده و بعد لبخند زده، سري به تأسف تكان داده و با مكثي براي جلب توجه پراكنده جمع بهخودش، گفته: «يزيد هر چه هست و هر چه ميكند، غيبت تو را نميكند!»
اين نكتهاي است كه خيليها را ميتواند به اشتباه و ترديد بيندازد، درحاليكه جستوجو و فكر و صحبت از عيوب و فضايل كساني كه قرار است زمام امور كلان مملكت را بهعهده بگيرند، تا جايي كه به تهمت و دروغ و تمسخر تبديل نشود، نهتنها گناه نيست، بلكه مثل مشورت دادن در ازدواج و معامله لازم است و اگر گفته نشود، برخلاف رسم مسلماني است! دسته دوم آدمهاي سياستزدهاند؛ عمرشان را پاي طرفداري از يك جناح يا فرد خاص صرف ميكنند، بدون اينكه در مورد عملكرد آنها تحليل درستي داشته باشند؛ سياست را عالم جنگ و پيروزي براي قدرت ميدانند و برايش حاضرند دست به هر كاري بزنند. اينها برخلاف گروه اول، اخلاق را بهعنوان يك مفهوم متغير، با نياز و شرايط سياسي خودشان تطبيق ميدهند و به هزار دروغ و كلك، كار افراد جبهه مورد تأييدشان را توجيه و براي دروغهايشان مدرك ميآورند و از اينكه احيانا لازم شود چيزي بگويند كه آبروي طرف مقابل را هزار تكه كند، ابايي ندارند. جا دارد كه دلمان براي دسته دوم، بيشتر از دسته اول بسوزد. فرمودهاند: « ملعون من باع آخرته بدنيا غيره». ملعون كسي است كه نه خودش قرار است پستي بگيرد، نه قرار است يك ريال به درآمدش اضافه شود و نه قرار است با بالا و پايين رفتن كانديداي مورد حمايتش در كارش گشايشي ببيند ولي با اين حال، آخرتش را ميفروشد تا يكي ديگر چندصباحي در دنيا رياست كند.