بايد ديدن برخي صحنهها در كوچه و خيابان، بدن ما را بلرزاند و نفس ما را به شماره بيندازد: دختري 5ساله، پشت چراغقرمز گلفروشي ميكند؛ خانمي 40ساله با كودكي در آغوش، دستمال كاغذي ميفروشد؛ كارتنخوابي آشفته در سرماي زمستان زير پل عابر ميخوابد؛ پسركي 8ساله با ترازويي فرسوده وزن ميكشد و همزمان مشق مينويسد؛ زن سرپرست خانوادهاي كه بهخاطر خريد يك آمپول بابت بيماري سختش، به اين و آن رو مياندازد.
هركدام از ما، در هر سطح درآمدي، بايد نسبت به مسئله فقر در جامعه حساس باشيم و فراتر از غصه خوردن، براي مبارزه با اين پديده ويرانگر، گامهاي جدي برداريم.
بايد از هركاري كه ديگران را فقير ميكند اجتناب كنيم و از هركاري كه ميتواند بر رنج مستضعفان جامعه التيامي باشد حمايت كنيم. اگر ميبينيم گروهي ناعادلانه ثروت ديگران را ميبلعند و پول روي پول ميگذارند، فرياد بكشيم. عدالت را در جامعه و در جايگاه ارزشمندترين فضيلت بنشانيم و سودمندي آن را براي همگان اثبات كنيم. اين رسالت هر انسان مسلمان است. اوضاع ايران بد نيست؛ اما متوجه باشيم كه هنوز عده زيادي در فقر بهسرميبرند. برخي آمارها از 11ميليون نفر زير خط فقر حكايت ميكند. گروهي از مردم، قدرت خريد خود را از دست داده و احتياجشان به نان شب بيشتر ميشود. در مقابل، گروههايي از جامعه، تعداد صفرهاي جلوي حسابشان، آنچنان زياد است كه ميتوانند نياز صدها نفر از فقرا را براي چندسال تأمين كنند، بيآنكه در سرمايهشان فقدان و كاهش جدياي ايجاد شود!
فقير دسترسي به منابع غذايي ندارد، براي آموزش و درمان منابع كافي در اختيار ندارد، از سرپناه مستقل و امن محروم است، با يك حادثه كوچك تمام ذخيره مالي اندكش را از دست ميدهد و هيچ تضميني وجود ندارد كه اگر روزي سرپرست خانواده توان كار كردن را از دست بدهد، درآمدي براي او وجود داشته باشد.
شايد اصليترين وظيفه در زمينه فقرزدايي بهعهده دولتمردان و منصبداران باشد، ولي تكتك ما نيز در اين زمينه وظايف سنگيني به دوش داريم. قدري فكر و تأمل ما را به روشها و ايدههاي جذابي راهنمايي ميكند كه ميتوانيم در مسير مبارزه با فقر، سهم ايفا كنيم. خوب است اين مسئله را محور و كانون گفتوگوهاي خانوادگي قرار دهيم و براي نقشآفريني در برابر آن، ايدهيابي كنيم.