یکشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۰۶:۱۰
۰ نفر

همشهری دو - مریم گریوانی: بعضی از اعضای کتابخانه، فکر می‌کنند ما علامه دهر هستیم؛ هر چه آنها می‌پرسند، ما باید بلد باشیم؛ همه کتاب‌‌ها را خوانده باشیم و از محتوایشان مطلع باشیم.

از آن طرف هم، بعضي از كنكوري‌ها فكر مي‌كنند ما ديپلم‌مان را به زور گرفته‌ايم و از سرِ بيكاري آمده‌ايم اينجا نشسته‌ايم تا براي آنها، مهتابي‌هاي سوخته را تعويض كنيم و برگه آچهار و دستمال كاغذي بدهيم.

بعضي هم ما را با كيسه سيب‌زميني اشتباه مي‌گيرند و بدون اينكه سلامي بدهند و عليكي بشوند از كنارمان رد مي‌شوند، مي‌روند داخل مخزنِ كتاب.

بعضي فكر مي‌كنند كه شاعر، نويسنده يا مدرس داستان‌نويسي يا چيزي در همين مايه‌ها هستيم؛ خانم نويسنده، خانم نويسنده مي‌كنند و نوشته‌هايشان را مي‌دهند بخواني و نظر بدهي. جوگير مي‌شوي و مي‌گويي براي نويسنده خوب شدن بايد بخوانيد بخوانيد و باز هم بخوانيد. ادامه مي‌دهي كه يك داستان خوب علاوه بر عناصر داستان، بايد بتواند حس خوبي به خواننده بدهد، احساساتش را برانگيزد و با شخصيت داستان همذات‌پنداري كند و... . همينطور نويسنده‌وار داري سخنراني مي‌كني كه يكي از اعضا، از داخل سالن مطالعه بيرون مي‌آيد كه لامپ بالاي سرش سوخته و الا و بلا همين الان بايد تعويض شود.

تو از جلد مدرس داستان‌نويسي بيرون مي‌آيي، مهتابي به‌دست مي‌روي داخل سالن مطالعه و مهتابي را نصب مي‌كني.كنكوري‌ها كه همه در دل‌شان، خودشان را دكتر يا مهندس صدا مي‌زنند عمرا براي كمك بيايند. از داخل سالن مطالعه با مهتابي سوخته و كلي كاغذ چرك نويس و پوسته شكلات كه از روي ميزها جمع كرده‌اي، بيرون مي‌آيي. در همان حين، يك عضو ديگر از راه مي‌رسد و تو را استاد، خطاب مي‌كند. مي‌خواهد نظريه حوزه عمومي و نظريه‌هاي جامعه‌شناسي و روانشناسي را برايش به زبان ساده توضيح بدهي. مي‌گويد هرچه مي‌خواند بيشتر گيج مي‌شود.

بعضي هم فكر مي‌كنند ما روانشناس يا حقوقدان هستيم. همه اختلالات يادگيري و تحصيلي فرزندان‌شان و اختلافات خانوادگي، قوانين ازدواج و طلاق را از ما مي‌پرسند.

خيلي‌ها هم فكر مي‌كنند وظيفه ما، فقط اين است كه يك كتاب امانت بدهيم و پس بگيريم.بعضي از عضوها هم هستند كه به‌خاطر كتاب‌هايي كه معرفي كرده‌اي و آنها خوانده‌اند، تشكر مي‌كنند. چند روز پيش يك عضو به‌خاطر كتاب «يادداشت‌هاي ممنوعه» كه معرفي كرده بودم، تشكر كرد و گفت از وقتي اين كتاب را خوانده كمتر به دختر نوجوانش گير مي‌دهد. لذتبخش‌ترين قسمت كار كتابداري همين است كه به اعضا كتاب معرفي كني و آنها بخوانند و لذت ببرند.

تعريف‌ها و قدرداني‌هاي اعضا از معرفي‌هايت، تو را پر از حسِ خوبِ مفيد بودن و لذت از كار مي‌كند؛ تو را تا عرش مي‌‌برد.درحالي‌كه تا عرش، تا بالاي ابرها رفته‌اي و براي خودت روي ابرها نشسته‌اي و لبخند مي‌زني، يكدفعه يك زن خشمگين از راه مي‌رسد. طناب ناسزايش را روي ابرها مي‌گستراند. تو را از آن بالا مي‌كشاند پايين پشت ميز امانت. كتاب‌ها را روي ميز پرت مي‌كند و با عصبانيت مي‌گويد چرا به دخترش فلان كتاب را داده‌اي كه بخواند؟

ما كتابدارها، مثل فيل در تاريكي هستيم. يكي دستش به خرطوم‌مان مي‌خورد، مي‌گويد ناودان است، آن يكي مي‌گويد ستون است و... .
و هر كسي هم از ظن خود يارِ ما مي‌شود.

کد خبر 369048

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار مهارت‌های زندگی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha