رقابت و برد و باخت در طول تاريخ اينگونه پر از شيرينيها بوده است كه ناخودآگاه همه به آن روي ميآورند. گاهي رقابت بهخاطر لذتي كه دارد دنبال ميشود؛ كلا رقابت ميكنيم كه لذت ببريم. برايمان مهم نيست كه ميبريم يا ميبازيم! اصلا برد و باخت مهم نيست! همان لذت حرفزدن با رقيب كه «من قويتر هستم» تنها هدف و لذت است. نتيجه هم از آن جهت مهم است كه ميتوانيم پيروزمندانه با رقيب بر سر توانمنديهاي خود صحبت كنيم وگرنه در باخت هم بحث هست و جدال كه: من جاي ديگر بهتر بودم و من با وجود شكست قويتر هستم؛ يعني حرف است و حرف است و حرف.
اما گاهي رقابت نتيجهاي دارد كه آن نتيجه خيلي مهم است؛ ديگر بهانهاي براي حرف نيست، نتيجه رقابت، حركتهاي مثبت و منفي بهدنبال دارد؛ ديگر خود نتيجه لذتي ديگر دارد. بالا و والاست. نتيجه از جنس عمل و كار و تلاش است. يك كشور و يك ملت در گرو اين نتيجه هستند. اينجا اگر ببري پيشرفت و حركت است؛ با رقيب پيروزمندانه صحبت ميكني اما او هم طعم پيروزي تو را ميچشد؛ تو نيستي كه لذت ميبري او هم ميگويد: «من قوي هستم».
اينجا هيجان خالص نيست. هيجان مخلوط با تفكر است. اينجا ديگر نميتوانيم يك طرف رقابت نباشيم؛ اگر نباشيم ميبازيم؛ اما در رقابتهاي ديگر اتفاق خاصي نميافتد اگر باشيم يا نباشيم. اينجا اگر بهترين را انتخاب نكنيم يعني سالها از مدار حركت دور خواهيم ماند و تا برگرديم و دوباره در مسير اصلي حركت كنيم عمر به پايان رسيده است. پس اينجا بازي نيست؛ زندگي است. اينجاست كه يك نفر يك ملت است.
اينجاست كه پيامبر(ص) به همه امت خودش افتخار ميكند حتي آنهايي كه جنين هستند و پا به دنيا نگذاشتهاند. پس تك تك ما اثرگذاريم و اين اثر را از اول ورود به اين دنيا تا انتهاي حركتمان داريم.