پيير بايار، استاد 63ساله ادبيات در دانشگاههاي فرانسه كه كتاب تحسينشده و پرفروش «چگونه درباره كتابهايي كه نخواندهايم حرف بزنيم؟» را در كارنامه دارد، معمولا مشهورترين روايتهاي داستاني تاريخ ادبيات را بازخواني ميكند؛ از اثبات اشتباه كردن شرلوك هلمز در پرونده «سگهاي وحشي باسكرويل» تا پرداختن به واقعيت ماجراي مرگ راجر آيكرويد در «قتل راجر آيكرويد» آگاتا كريستي. حتي سراغ «هملت» ويليام شكسپير هم ميرود تا به همه بگويد اين كلوديوس نبود كه پدر هملت را كشت.
با اين علاقه به كتابها و داستانهاي قديمي، ديدن كتابي با نام چگونه درباره كتابهايي كه نخواندهايم حرف بزنيم؟ به قلم بايار نبايد چندان شگفت باشد. او در مقدمه درباره انگيزه نوشتن كتاب چنين ميگويد: «در جايگاه استاد ادبيات دانشگاه عملا چارهاي ندارم جز اينكه درباره كتابهايي حرف بزنم كه بسياري از اوقات اصلا لاي آنها را باز نكردهام. بيشتر دانشجويان من هم همينطورند اما اگر حتي يكي از آنها متن را خوانده باشد، هر آن ممكن است كلاس را آشفته كند و باعث شرمندگي من شود.»
«كتابي را كه بايد داوري كنم هرگز نميخوانم؛ چون خواندنش موجب پيشداوري ميشود.» وقتي كتابي با اين جمله از اسكار وايلد (نويسنده نامدار ايرلندي) آغاز ميشود، شايد آسانتر بتوان درباره محتواي آن به داوري نشست. او معتقد است توصيف تجربه كتاب نخواندن شهامتي ويژه نياز دارد و انسان را به فكر كردن درباره 3محدوديت كليدي رهنمون ميشود؛ تعهد به خواندن بهويژه در مورد متون معيار، تعهد به كامل خواندن و لزوم خواندن كتابهايي كه ميخواهيم درباره آنها بحث كنيم. بايار در مقدمه چنين درباره خواندن يا نخواندن كتاب بحث ميكند: «گاهي براي آنكه حق مطلب درباره يك كتاب ادا شود، بهتر است آن را كامل نخوانده يا حتي باز نكرده باشيم. در سراسر اين كتاب من بر خطرهاي خواندن كتاب تأكيد ميكنم.»
بايار در اين كتاب 3گونه كتابخانه معرفي ميكند؛ كتابخانه جمعي، كتابخانه دروني و كتابخانه مجازي. او در توضيح مورد اخير ميگويد: «كتابخانه مجازي قلمرو گفتوگوي نوشتاري يا گفتاري درباره كتابها با ديگران كه جزء جنبنده كتابخانه جمعي و نقطه اشتراك دو يا چند كتابخانه دروني افراد حاضر در يك مباحثه است.» به عقيده او، يكي از قواعد تلويحي كتابخانه مجازي آن است كه نبايد تلاش كنيم بفهميم كسي كه مدعي خواندن يك كتاب است، تا كجا درست ميگويد. چراكه گزاره «خواندن يك كتاب» معنايي چندان خوشتعريف و دقيق ندارد.
نسخه آمريكايي كتاب را انتشارات بلومزبري در پاييز2009 با طرح جلدي متفاوت در 208صفحه روانه كتابفروشيها كرده است. نكته جالب اينكه نسخه بريتانيايي با ترجمه جفري ملمن در 185صفحه از سوي انتشارات گرانتا بوكز منتشر شده و حجم آن فقط يك صفحه بيشتر از نسخه فارسي است! در سايت معتبر آمازون 40درصد از 65خواننده چگونه درباره كتابهايي كه نخواندهايم حرف بزنيم؟ به آن 5 ستاره از 5 ستاره ممكن دادهاند. هر چند ميانگين ستارههاي كتاب حدود 3 و نيم از 5 است. برخي منتقدان آن را «درخشان» توصيف كردهاند (لندن ريويو) و كلر مسود، نويسنده آمريكايي كتاب نامزد بوكر «فرزندان امپراتور» به كتاب لقب «بامزه و هوشمندانه» دادند.
چگونه درباره كتابهايي كه نخواندهايم حرف بزنيم؟ نوشته پيير بايار با ترجمه محمد معماريان و مينا مزرعهفراهاني نخستينبار بهار95 از سوي انتشارات ترجمان علوم انساني منتشر و استقبال از آن باعث شد چاپ دوم يك سال بعد در شمارگان هزار نسخه به بازار بيايد. بخش اول كتاب روشهاي نخواندن نام دارد با سرفصلهاي كتابهايي كه نميشناسيد، كتابهايي كه تورق نكردهايد، كتابهايي كه دربارهشان شنيدهايد و كتابهايي كه فراموش كردهايد. برخوردهاي ادبي و روشهاي رفتاري بخشهاي دوم و سوم اين كتاب 184صفحهاي هستند كه به بهاي 14هزار و 500تومان عرضه شده است.
- دانشجوي دكتري ارتباطات