زندگي پر از انتخاب است و هر انتخابي مسير انسان را عوض ميكند. دوراهيها محل تصميمگيري هستند و هرچه تصميمهاي زندگي بزرگتر باشند تأثيرگذاري بيشتري در سرنوشت انسان خواهند داشت. انسان كه به سر دوراهي ميرسد حق ندارد كه ندانسته و بدون آگاهي كامل از مسير قدم از قدم بردارد. گامگذاشتن در يك مسير غلط، به همان اندازه كه ما را در مسير غلط پيش ميبرد، از مقصد و راه صحيح نيز دورمان ميكند.
طلاق، انتهاي يكي از همين مسيرهاي غلط است كه با تصميمگيريهايي غلط ساختهشده و پروبال گرفته است. طلاق تصميم يكشبه نيست بلكه تكه آخر مجموعهاي از تصميمگيريهاست. اشتباه ما اين است كه هميشه قطعه آخر را ميبينيم و قطعات قبلي كمتر به چشممان ميآيد.
سبك سنگينكردن در هنگام تصميمگيري حكم عقل است. عقل به انسان اجازه نميدهد كه بدون شناخت دقيق قدم در راهي بگذارد. عقل، انسان را به سنجيدن جوانب امور و سختيهاي مسير و محاسبه محاسن و معايب هر تصميمگيري امر ميكند. عقل در بدن انسان مانند چشم و گوش نيست كه با نداشتنشان هم زندگي موفق ممكن باشد. عقل، قوه تصميمگيري و مديريت انسان است و اگر در هنگام تصميمگيريها بهكار نيايد و راه درست را دقيق محاسبه نكند، ديگر براي سعادت انسان كارايي نخواهد داشت. انسانهاي موفق در هنگام تصميمگيري، نه غلط تصميمگيري ميكنند و نه حيران ميشوند و زمان را از دست ميدهند. زمان مسلما در موفقيت مهم است اما بيشتر از زمان اقدام، بايد در درستي اقدام انديشيد.
سبك و سنگينكردن، از جنس وزنكردن و سنجيدن هستند. سنجيدن كار ترازو است كه در سبك و سنگينكردن اشتباه نميكند؛ مگر اينكه اطلاعات غلط گرفته باشد و چيزي از قلم جا افتاده باشد. اگر در هنگام وزنكردن و سنجش، يك جنس به ترازو تحويل داده نشود ترازو نيز آن را در محاسباتش نميآورد. اشكال بيشتر ما نيز اين است كه محاسباتي يكبعدي و مادي داريم و همهچيز را روي ترازو نميگذاريم. ترازويي كه خداوند به انسانها داده درست كار ميكند و خطا ندارد. اگر عقل در سبك سنگينكردن كارها جواب غلط ميدهد علتش حذفكردن برخي از امور مهم نظير عدل، عاقبت و جزا از دايره محاسبات است.