اما اين شب مثل يك گوهر، لابهلاي شبهاي رمضان پنهان شده است. ما هر 3 شب را احيا ميگيريم تا بالاخره آن را درك كنيم و كار هزارماه را يك شبه انجام دهيم.
سؤال؛ يعني چه كه اين شب از هزار شب بالاتر است؟ احتمالا اين برتري به محتوا و اتفاقات اين شب برميگردد. به يك معنا «عبادت» در اين شب هزار برابر ميشود؛ اما چه چيز عبادت در اين شب، ضريب ميخورد؟ شايد حجم و كيفيت آن هزار برابر ميشود؛ كه خوب است اما كافي نيست. اما يك برداشت هم اين است كه نتيجههاي عبادت در آن هزار برابر محقق ميشود.
هدف از عبادت چيست كه ما عمري بهدنبال آن هستيم و در شب قدر فرصت تحقق يكباره آن فراهم ميشود؟ هدف عبادت رسيدن به خداست؛ يعني قربةاليالله؛ يعني نزديك شدن به خدا. مگر خدا مكان دارد كه به او نزديك شويم؟ او كه خود خالق مكان است؛ پس نزديك شدن به او يعني چه؟ نزديك شدن به خدا يعني شبيه خدا شدن؛ يعني بنده مطيع او شدن؛ يعني صد در صد وابسته و محتاج او شدن؛ يعني خدايي انجام دادن كارها و كارهاي خدايي انجام دادن. همه اينها در شب قدر، با سرعت زياد رخ ميدهد، چون به اراده خدا در اين شب، سرعتدهندههايي طراحي شده كه از پس اين معجزه برميآيند.
مشكل ما در زندگي آن است كه خيلي چيزها را ميدانيم اما به آن باور نداريم. فاصله خطرناكي بين عقل و قلب ما ايجاد شده است. معجزه شب قدر آن است كه با اذن خدا، دانستههاي علمي ما، به باورهاي قلبي ما تبديل ميشود. اين همان چيزي است كه بايد هزار شب معمولي براي آن وقت بگذاريم، كه آيا بشود يا نشود! پس در شب قدر بايد ساعتهايي را براي درك و فهم چيزهاي مهم وقت بگذاريم.
در تمام لحظات دعاي جوشن، خواندن قرآن و دعا، روضهخواني و قرآن سرگرفتن، به اين لايه فكري معرفتي توجه ويژه كنيم. همزمان كه احساس خود را صيقل ميدهيم، اشك ميريزيم و طلب غفران ميكنيم، سعي كنيم چيزهاي بيشتري درباره خود و خداي خودمان بفهميم. از زاويههاي پنهان قلب خود خبر بگيريم.
اين فهمهاي ماست كه در شب قدر ضريب هزاربرابر ميخورد. پس در اين شب، به اندازه يك عمر، دانا و بامعرفت شويم.