سید اکبر میر جعفری : تا همین چند سال پیش وقتی از یک هموطن می‌پرسیدی: «اهل کجایی؟» یا «بچه کجایی؟» بادی به غبغب می‌انداخت و مثلا می‌گفت:

«بچه ناف قم، محله باغ پنبه» يا «بچه خك پاك شابدولعظيم(شاه عبدالعظيم) محله چشمه علي»! اما اين روزها ديگر اغلب ما بچه هيچ محله‌اي نيستيم. گويا اهل يك محله يا كوچه بودن دارد به‌شدت رنگ مي‌بازد و ما همينطور در غربت شهرها نفس مي‌كشيم و به هيچ محله‌اي دلبستگي نداريم. بچه كه بودم، بارها ديده بودم كه روي ديواري كاهگلي با خطي كج و معوج نوشته بودند: «تيم فوتبال محله دروازه ري آماده مسابقه است»! حتما بچه‌هاي دروازه ري هم به‌خود مي‌باليدند كه محله‌شان تيم فوتبال دارد... .

هنوز هم دسته‌هاي عزاداري و تكيه‌هايي كه نام محله‌هاي مختلف را با خود دارند، به هويت شهر كمك مي‌كنند. حتما خيلي‌ها كه به‌سادگي به همه‌‌چيز خو مي‌گيرند و بي‌هيچ مقاومتي مناسبات دنياي جديد را مي‌پذيرند، مي‌گويند: دلبستگي به محله و شهر به چه درد زندگي امروز ما مي‌خورد؟ چرا بايد دلمان گوشه كوچه يا محله‌اي گير باشد؟ من اما در جواب از آنها مي‌پرسم: به‌نظر شما آبادترين و تميزترين شهرهاي ايران كدامند؟

بعيد مي‌دانم در جواب نشنوم: «اصفهان، شيراز، تبريز و...». بعد مي‌گويم: به‌نظر من در ايران شهرهايي آبادترند كه مردمانش از دل و جان شهرشان را دوست دارند. بعيد مي‌دانم اهالي اين شهرها به سادگي علقه و علاقه‌اي را كه به شهر خودشان دارند، به بهانه مهاجرت يا دلايل ديگر فراموش كنند. يك اصفهاني اصيل ممكن است به تهران يا لندن كوچ كند؛ اما از اصفهان خود دل نمي‌كند! همين دل‌نكندن‌ها باعث مي‌شود كه در غربت هم به فكر آباداني زادگاه خود باشد. براي همين تا مي‌تواند پول و سرمايه‌اش را به زادگاه خود منتقل مي‌كند.

اينها را گفتم كه بگويم: اهالي محترم شهرري! لطفا شهرتان را دوست بداريد. كودكان خود را طوري بار بياوريد كه شهرري را دوست داشته باشند؛ عاشق شهرري شوند.
درست است كه عاشقي دليل نمي‌خواهد اما بدون ديدن و شنيدن هم كه نمي‌شود عاشق شد! بايد فرزندان شهرري اين شهر را حقيقتا ببينند تا عاشقش شوند.

توضيح واضح است اگر بگويم گرفتار روزمره‌شدن، چشم ما را روي زيبايي‌ها و زشتي‌هاي دور و برمان مي‌بندد.
آيا بچه‌هاي شهرري مي‌دانند، ري بزرگ‌ترين شهر در زمان ماد‌ها بوده است؟
آيا مي‌دانند كه عده‌اي بناي اين شهر را به شيث‌بن‌آدم نسبت داده‌اند؟ بچه‌هاي «شاه عبدالعظيم» مي‌دانند روزگاري به اين شهر «ام البلاد» يا «شيخ البلاد» مي‌گفته‌اند؟

آيا مي‌دانند ري پيش از اسلام نيز شهر مذهبي زرتشتيان بوده است؟
باور كنيد هركدام از موارد بالا مي‌توانند بهانه بزرگي براي «دوست داشتن» اين شهر باشند. اهالي شهرري بايد دست فرزندانشان را بگيرند و در شهر بگردانند و يك يك بناهاي تاريخي آن را به فرزندانشان نشان دهند.

شاه‌عبدالعظيمي‌ها بايد به فرزندانشان يادآورشوند كه اين خطه روزگاري چقدر سرسبز و آباد بوده است. بي‌خود و بي‌جهت كه ابن سعد ملعون براي بهشت زميني ري، دستش به خون امام حسين و يارانش آلوده نشده!
اصلا يك روز با فرزندانتان قرار بگذاريد كه برويد‌ «ابن بابويه». بعد آنجا برايشان از جوانمردي جهان‌پهلوان تختي بگوييد؛ از سختكوشي علامه دهخدا؛ از سياست و درايت محمد علي فروغي؛ از طبع روان نسيم شمال و از روح زلال و پاك رجبعلي خياط....

همانجا مي‌توانيد با ياد شهداي قيام سي تير و سيدحسين فاطمي يك دوره كلاس تاريخ معاصر برگزار كنيد! اهالي شهرري بايد به‌خود ببالند كه محمدبن زكرياي رازي، فخر رازي، ابوالفتوح رازي و ده‌ها نام‌آور بزرگ ديگر همشهري آنهاست.
اين بار كه به زيارت حضرت عبدالعظيم حسني مي‌رويد، سرتان را پايين بيندازيد تا ببينيد كه در جاي جاي اين حرم با سنگ مزار چه بزرگاني روبه‌رو مي‌شويد.

راستي ري چه چيزي از شهرهاي بزرگ و آباد كشور كم دارد؟ اين شهر سالانه چند جهانگرد را به سوي خود مي‌كشاند؟ چرا عظمت اين شهر بايد در هياهوي تهران جديد گم شود؟ نمي‌گويم شهرري اكنون آباد و سرزنده نيست اما باور كنيم شهري كه اين همه مستحق دوست داشتن و احترام است، بايد بسيار آبادتر و دلپذير‌تر از اين باشد.

  • شاعر و پژوهشگر ادبيات