دايي فكر نكني كفران نعمت ميكنم. نه دايي. خودم حساب و كتاب همهچيز اين ماه رو ميدونم. ميدونم مثل درّ ناياب وسط يه سال از خود و خدا بيخبريه. ميياد كه يادت بندازه خدا بالا سر همه كارهاست و بعد ميره. ميره كه ببينه تو 11ماه بعدش با خودت و خدات چند چندي. حكايتش فقط اينم نيست، اينم ميدونم كه شادي اگه مدام باشه كه ديگه اسمش شادي نيست.
ميياد، تشنهت ميكنه، تشنه ميشي و بعد دوباره روشو ميپوشونه كه چي؟ كه بگرد دنبالم. صبر ميكني، انتظار ميكشي، قربون صدقهش ميري تا سال بعد كه دوباره از راه ميرسه. بعد اون شب اول رو به ياد بيار، وقتي دم سحر بيدار ميشي، ميبيني اي بابا، شهرم، روستام، وطنم، ديارم چه قشنگ شده. چراغ خونهها رو ببين از پنجره اتاقت كه يكييكي داره روشن ميشه. آي كه چه حس خوبي داره اون شب اول. اما با همه اينها كه ميدونم، باز وقتي ماه رمضون از نيمه رد ميشه، من يكي دلم ميگيره. اشتياق كه فقط شادي نداره، غصه هم داره. اما حكايت غصهش با حكايت باقي غصهها فرق ميكنه. مردم وقتي تو زندگي غصه ميخورن كه كار از كار گذشته اما اين غصه حكايتش فرق ميكنه. حكايت عاشقيه؛ مثل عاشقي كه معشوق رو ميخواد ببينه اما وقتي وقت قرار ميرسه، انگار ساعتش رو بستن به اسب تازي.
يه ساعت قبل قرار عاشق، هزار ساله و يه ساعت وقت قرار عاشق، يه چشم به هم زدن. متوجهي كه چي ميگم؟ ماه رمضون هم كه از نيمه ميگذره همينه، ميبيني اي داد و بيداد، وقت قرار عاشقانه داره تموم ميشه. فكر نكن هر كي سبدش پرتر باشه و توشه بيشتر از اين ماه برداشته باشه، اوضاعش بهتره و حالش شادتر. نه دايي جون. هر كي اومد و تو كيسهاش از اين ماه بيشتر بهره برداشت، دلش غمگينتره. بذار اينجوري بگم واست، فرقش فقط با بقيه اينه كه هم غصهش بيشتره هم اميدش بيشتر. اوني كه توشه بيشتري برداشته، هم غصه بيشتر داره، هم اميد بيشتر و هم انتظارش براي اومدن ماه رمضون ديگه قشنگتر. آره القصه كه ما پيادهنظام بندههاي خداييم. خدا قسمت كنه ما هم سوارهنظامش بشيم. اما از ما كه گذشته. سن و سالم رو ببين. يه تار موي مشكي روي سر و صورتم نيست. هميشه همينه. جوونترها سواره هستند و پيرترها و كندترها پياده. اينا رو گفتم كه بهت بگم، توشهت رو بردار دايي جون. سواره باش، غمگين، شاد، اميدوار و منتظر.