بالاخره آدمي بعضي وقتها دلش ميگيرد، روحش سنگيني ميكند، حس ميكند همه درها بسته است و راه به جايي ندارد، آن هم درحاليكه همه امكانات زندگي را داشته و همهچيز دنيايش به راه است. اما با اين حال، باز هم راضي نيست، رضايت ندارد. چرا؟ واقعا چرا ما اينچنين ميشويم؟ البته خاص ما هم نيست؛ غربيها هم كه ظاهرا خيلي پيشرفتهتر از ما هستند، درگير اين خلأ معنوي شدهاند.
ما از دنيا نيامدهايم به دنيا كه حالا با دنيا هم، همهچيزمان روبهراه شود. ما از جايي آمدهايم به دنيا و به همانجا هم باز خواهيم گشت؛ كه گفتهاند انالله و انا اليه راجعون. پس طبيعي است كه ما، با چيزي از جنس خدا آرام ميگيريم؛ نه با چيزي از جنس غيرخدا. دل و روح آدمي، يادگار ملكوتاند؛ پس با پول و ماشين و خانه و دنيا و پست و مقام نميشود آرامشان كرد. بايد با خدا ربط داشته باشند. مناجات با خدا نيز ازجمله همين راههاي ربط دادن دل و دلدار است. اما به راستي مناجاتخواني از كي و كجا آمده؟ با هم ميخوانيم.
- مناجات در گذر تاريخ
معمولا هر اتفاقي، يك تاريخچه اوليه دارد و يك تاريخچه اجرايي عمومي؛ درست مثل همين مناجاتخواني. تاريخچه اصلياش به 2 قسمت اسلام و غيراسلام تقسيم ميشود. بالاخره در اديان و مذاهب ديگر نيز انواع خاصي از مناجاتها وجود داشته. در روزگار اسلام نيز نخستين مناجاتخوانها، خود پيامبر(ص) و ائمه(ع) بودهاند. پيامبر اسلام پيش از رسالت يافتنش، 40 روز در سال به غار حرا ميرفته تا عبادت و راز و نياز كند؛ در خلوت خودخواسته خويش.
حضرت امير و جانشينان ايشان نيز مناجاتخوانهايي بزرگ بودهاند و دعاها و مناجاتهاي نقل شده از آنها، از حيث محتوا و فرم در اوج قرار دارد. مناجاتهاي حضرت امير، ابوحمزه ثمالي، شعبانيه، دعاي افتتاح و... جزو اين دسته از دعاهايي هستند كه از ائمه اطهار براي ما بهجا مانده است. پس تاريخ اصلي مناجاتخواني را بايد به تاريخ پيدايش اديان و در صدر اسلام، تاريخ ظهور پيامبر و جانشينان آن پيامبر ذكر كرد. اما تاريخ ثانويه آن، كه مناجاتخواني سيستم و نظامي پيدا كرد و متولياني آمدند و جلساتي تشكيل شد، به روزگار معاصر ما بازميگردد.
- يادگار از آيتالله شاهآبادي
در روزگار معاصر ما، مناجاتخواني را به يكي از استادان امامخميني(ره) نسبت ميدهند؛ البته همانطور كه عرض كرديم، به شكل و شمايل امروزي و نظاممند آن. آيتالله شاهآبادي، در مساجد جامع و امينالدوله كه حضور داشت، شبهاي جمعه دعاي كميل را خودش ميخواند. بعد از او شيخ محمدحسين زاهد در همين مسجد امينالدوله دعاخواني را تداوم بخشيد.
در اين مراسم، مردمي هم جمع ميشدند و اشكهايي و نالههايي هم اتفاق ميافتاد. از همان دوران، مناجاتخواني نسبت محكمي با شب و تاريكي و خلوت داشته است. به همين سبب، عرف بر اين بوده كه مناجاتخواني را همراه با شبزندهداري برگزار ميكردند؛ به اين صورت كه تا يكي دوساعت مانده به نماز صبح تداوم داشته.
خلاصه اينكه در تهران قديم، هم عرف مناجاتخواني تا پاسي مانده به نماز صبح جريان داشته و هم دعاهاي كميل و ندبه خواندن كنار هم بوده. البته اين عرف، هنوز هم در برخي از محافل و اماكن مقدسه و متبركه نظير مشهدالرضا و حرم حضرت معصومه(س) جريان دارد.
- مناجاتخواني؛ ارجمندتر از مداحي
اگر شما هم گذرتان به هيئتهاي مذهبي افتاده باشد، ميبينيد كه مداحان، مناجاتخواني ميكنند و مناجاتخوانان، مداحي. شايد برايتان عجيب باشد كه آيا بين اين دو، چه تفاوتهايي وجود ندارد؟شروعكردن مداحي سادهتر از مناجاتخواني است. طوري كه مداحان برجسته كه مناجاتخواني هم ميكنند، سفارش ميكنند تازهكارها دست به اين كار نزنند؛ چرا كه قلقهاي خاص خودش را دارد. يكي از تفاوتهاي اين دو، تفاوت در جايگاه آنهاست.
محتواي مداحي، شعر است و محتواي مناجات، دعاهاي رسيده از بزرگان ديني. خاصه دعاها و مناجاتهايي كه از ائمه اطهار به ما رسيده. بالاخره اين دو نميتوانند در يك مرتبه باشند. تفاوت بعدي، در موعظهگري مناجاتخوان است؛ كه مداح نميتواند نسبت به آن مبادرت بورزد. تفاوت بعدي، در اين است كه مداحي، سيستم و نظام خاص خودش را داشته و تقريبا مشخص بوده كي شاگرد كي بوده و چه مراحلي طي شده اما مناجاتخواني چنين نبوده. گاهي وقتها مناجاتخواني، استادي هم نداشته و خودجوش دست به اين كار زده باشد.
- جوانان خيابان 17شهريور
ميرسيم به دهههاي 40و50 و روزگار پيش از انقلاب. با توجه به اينكه جرقههاي انقلاب از خرداد 42 زده شد، رويكرد ديني در فضاي اين دو دهه نيز گسترش قابلتوجهي يافت. به همين نسبت جلسات مذهبي و ديني هم گستردگي بيشتري يافتند. طي اين سالها، سيدعلي آقاي ميرهادي، حاج حسن ارضي، حاج ولياللهكرمي و... به مناجاتخواني ميپرداختند. اين افراد، در شبستانهاي حرم حضرتعبدالعظيم حسني جمع ميشدند و هر كسي در شبستاني مناجاتخواني ميكرد.
بعضي از مراسمها شلوغتر و عموميتر بودند و بعضي نيز، خلوتتر و خاصتر. مردم از همهجاي شهر به اينجا ميآمدند تا در چنين مراسمهايي شركت كنند؛ كه حضور جوانان در ميان آنها نيز قابل توجه بود. در همين ايام، يعني سال 1345بود كه برنامه قرائت دعاي كميل هم در خيابان شهباز جنوبي (17شهريور جنوبي حالا) سروسامان گرفت. اسمش هم هيئت حضرت قاسمبنالحسن بود. در اين هيئت، نوجوانان و جواناني به منصهظهور رسيدند كه در روزگار پس از انقلاب، در حوزه مناجاتخواني خوش درخشيدند.
- رونق مناجاتخواني
انقلاب كه پيروز شد، مجالس مذهبي هم رونق تازهاي گرفتند. نوجوانان هيئت حضرت قاسم كه ذكرش رفت، حالا جواناني برومند شده بودند. اين جوانان با محوريت حسين شمسايي نامي، قرائت دعاي كميل را از دانشگاه تهران شروع كردند. البته افرادي چون حجتالاسلام رستگاري و ديگران نيز او را همراهي ميكردند و به نوبت اين وظيفه را بر عهده ميگرفتند. جنگ هم كه شروع شد، فضاي غالب جبههها، فضاي شهادت و مناجات و نيايش و تكليفگرايي بود.
حالا هر گردان و لشكري براي خودش مراسمي و مداحي و مناجاتخواني داشت. حتي در برخي موارد، اين فرماندهان بودند كه با خواندن زيارت عاشورا و دعاي كميل و امثالهم اين مراسمها را ميگرداندند اما نامهايي چون حاجصادق آهنگران و نورايي در اين ميانه بيشتر به چشم ميخورد. اين مراسمها، حتي شاعراني را هم تربيت كردند كه خاص مناجاتها شعر ميگفتند تا ديگرفقط اشعار بزرگاني چون مولوي و سعدي و نظامي استفاده نشود. خوبياش اين بود كه دست مناجاتخوانها بازگذاشته ميشد تا ديگر درگير اشعار سنگين نباشند و راحتتر راز و نياز كنند.