حسابی پافشاری کنیم تا واقعا مشخص شود که مسئولان ما، دارند چه کار میکنند! آمار ایدز در ایران - چه رسمی و چه غیررسمیاش - نگرانکننده است. وزیر بهداشت از کاهش ایدز در ایران میگوید و...کسی باید برای این نگرانیهای ما، جوابی داشته باشد یا نه؟!
+HIV ها 70 هزار نفرند
«همه چیز تحت کنترل است. بر اساس یک پروتکل چندجانبه و با هدف دخیلکردن همه دستگاهها و ادارات و نهادهای ذیربط، در ارتباط با آموزش و پیشگیری، فعالیتهای گستردهای در حال انجامشدن است».
دکتر عباس صداقت - رئیس اداره کنترل ایدز وزارت بهداشت - اشاره میکند که فعالیتهای کنترلی این بیماری، در کشورهای مختلف فرق میکند؛ «این، اصلا درست و شدنی نیست که یک الگوی واحد را به عنوان مدل برای همه کشورها، وضع کرد. مثلا در کشور ما، بیشتر علت ابتلا را از طریق سرنگهای آلوده گزارش کردهاند؛ در حالی که در کشورهای جنوب شرقی آسیا، بیشتر از راه رفتارهای جنسی پرخطر است».
برنامههای آنها برای 4 گروه هدف طراحی شده است؛ جمعیت عمومی، گستره در معرض خطر، گروه دارای رفتار پرخطر و بیماران و خانوادههای آنان. جدای از این، بعضی دستگاهها و نهادها هم بهعنوان ارگانهای درگیر مشخص شدهاند که موارد لازم، به آنها ابلاغ شده است. این ارگانهای درگیر، عبارتند از سازمان زندانها، بهزیستی، صدا و سیما، هلالاحمر، ستاد مبارزه با مواد مخدر، آموزش و پرورش و خود وزارت بهداشت.
آقای دکتر به برنامه موبهمو و دقیق و مطابق با الگوی سازمان جهانی هم اشاره میکند و بعد میگوید طبق نرمافزاری که این سازمان در اختیارشان گذاشته، آمار ایدزیها در ایران بین 60 تا 70 هزارنفر است. از این تعداد، 16هزار نفر شناسایی شده و تحت پوششاند؛ «غیر از این آمار - که همیشه به صورت شفاف از طرف وزارتخانه اعلام میشود- هیچ آمار دیگری قابل تایید نیست». دکتر صداقت، گریزی هم به آموزش و پرورش میزند و اینکه باید وارد عمل شوند چرا که متولی بخش بزرگی از جمعیت جوان و نوجوان کشور هستند؛ «جدای از این، تجربه موفق وزارت بهداشت در تشکیل گروه همسالان در دانشگاهها، نشان میدهد که به طرز کاملا محسوس و قابلتأملی، گسترش ایدز در دانشگاهها متوقف شده».
ایدز، شوخی سرش نمیشود!
دکتر مجید رضازاده، رئیس کمیته کنترل ایدز سازمان بهزیستی است. او هم حرفهای جالبی برای گفتن دارد. به گزیده این حرفهای جالب، توجه کنید:
اول اینکه «ایدز، شوخی بردار نیست؛ یک موضوع جدی فراملی است که همه کشورها را - با هر طرز تفکر و زندگیای که دارند- درگیر خودش کرده. برای همین هم همه کشورها، زیر نظر سازمان جهانی، برنامههای خاصی را فقط برای کنترل این بیماری، در دستور کار خودشان قرار دادهاند». دوم اینکه «آنطورها هم که میگویند، ما در برخورد با این بیماری، بیگانه عمل نکردهایم. اما به هر حال، ما کشوری مسلمان هستیم و رعایت اخلاقیات در کشور ما عرفی پسندیده است». سوم اینکه «ما به معتادان، سرنگ و کاندوم رایگان میدهیم؛ چراکه بعضا به خاطر مشکل مالی، از سرنگهای مشترک استفاده میکنند».
چهارم اینکه «با استفاده از الگوهای مثبت جوامع دیگر، ما دست به ابتکار جالبی زدیم؛ پایهریزی گروههای همدرد! این گروهها - که خودشان به هر دلیلی درگیر بیماری شده بودند - با جامعه تحت معاشرت خودشان ارتباط برقرار میکنند و افراد آسیبدیده و در معرض آسیب را به ما معرفی میکنند».
پنجم اینکه «67 درصد آمار بیماران ایدزی را معتادان تزریقی تشکیل میدهند. البته 2 سالی هست که ما، رفتارهای پرخطر جنسی را هم بهعنوان شاخصی مهم دنبال میکنیم».و آخر اینکه «خوشبختانه شیوع ایدز در کشورمان، خیلی بالا نیست اما ما نگران موج سوم بیماری هستیم. برای جلوگیری از آن، نیاز به عزم جدی همه دستگاههای فرهنگی و اقتصادی و حمایتی داریم. باید قبول کنیم که انتقال این بیماری از راه رفتارهای جنسی پرخطر - موسوم به موج سوم - جامعه جوان ما را تهدید میکند. باید در این باره، هم شفافسازی شود و هم فرهنگسازی. ما درباره ایدز، کارهای درمانی و مشاورهای زیادی انجام دادهایم اما فرهنگسازی نکردهایم و این، خیلی خطرناک است».
امیدواریم، همین!
سالها پیش، سنگینی پروندهای قضائی، مدتها بر رسانههای کشور سایه انداخت؛ پرونده هموفیلیهایی که به خاطر استفاده از خونهای آلوده، ایدز گرفته بودند. هموفیلیها، وکیل شناختهشدهای گرفتند و شکایتشان را پیگیری کردند.
علی صابری - وکیل پرونده خونهای آلوده هموفیلیها - هم حرفهایش شنیدنی است. او، موج اول ابتلا به ایدز را شامل همین پرونده خونهای آلوده و موج دوم را از طریق معتادان میداند. خوشحال هم هست که بالاخره، مقامی مسئول در وزارت بهداشت قبول کرده که خون و فراوردههای آن هم، میتواند موجب ابتلا به ایدز باشد! صابری، بازهم خوشحال است که با توجه به 2 رأی صادره، کار برای استفادهکنندگان دائمی از خون و فراوردههای آن، راحتتر شده است؛ هرچند استفادهکنندگان موردی و تصادفی، هنوز برای اثبات حقانیت خود مشکل خواهند داشت.
همه تلاش این وکیل شناختهشده، این است که ثابت کند در این قضیه، حتی اگر ارائهدهندگان خون، مراکز دولتی و خود دولت هم باشند، باز باید پاسخگو باشند و پای محکمه بیایند؛ «هرچند در پرونده جدید 1400 هموفیلی، قاضی قصد دارد بدون توجه به 2 دادنامه قبلی، تحقیقات را آغاز کند، با این حال، به عنوان وکیل ایشان، به پیروزی موکلینم اعتقاد دارم».
این وکیل پیگیر، به قاعدهای فقهی اشاره میکند که میگوید فریبخورده، میتواند برای جبران خسارت، به فریبدهنده مراجعه کند و امیدوار است که تلاش او و همقطارانش، با توسل به چنین قاعده فقهی، منجر به جا انداختن چنین قانونی در رویه قضائی کشور شود. او از کارهایی هم که در اینباره در حوزه حقوقی آکادمیک کشور انجام شده، اسم میبرد.
به هر حال، پیگیری حقوقی و تبعات قضائی کوتاهی در چنین مواردی، میتواند اطمینان خاطری باشد برای استفادهکنندگان دائم و غیردائم خون و فراوردههای خونی. قرار نیست که دولت - اگر خدایناکرده اشتباهی هم مرتکب شد - جواب پس ندهد؛ هرچند که طرف حساب ما هم، سازمانی شناختهشده با کارنامهای مثبت و قابل دفاع چون سازمان انتقال خون باشد!
راههایی که ناشناخته ماندهاند
اعتیاد: از 16 هزار و 90 نفر بیماری که آلودگی آنها به ویروس ایدز ثابت شده، بیشترشان (7/66 درصد)، از طریق مصرف تزریقی موادمخدر آلوده شدهاند.
یک بار استفاده از سوزن آلوده، میتواند تا 03/ 0 درصد احتمال آلودگی فرد دوم را به همراه داشته باشد؛ در حالی که خطر انتقال ویروس در انتقال خون تا 60درصد است.
این آمارها به چه معناست؟ آیا اگر یک مصرفکننده تزریقی موادمخدر، 10 هزار بار سوزن آلوده به رگهایش وارد کند، فقط 3بار مبتلا میشود؟ این برداشت نادرست، باعث شده که بسیاری از مصرفکنندگان با وجود اینکه میدانستند استفاده از سرنگ دوستشان میتواند آنها را آلوده کند، باز هم از آن استفاده کنند و آلوده شوند.
اولین تماس آلوده، میتواند هرکسی را آلوده کند. یک نکته دیگر اینکه ریسک هر نوع تزریقی، این درصد نیست. استفاده از برخی وسایل ابتکاری(!) مانند پمپهای خودساخته معتادان، میتواند خطری معادل انتقال خون آلوده را داشته باشد.
ناشناخته: سالهاست در کشور ما گفته میشود که «الگویانتقال» بیماری ایدز در حال تغییر است؛ تاکنون بیشتر از راه اعتیاد تزریقی بوده و در حال تغییر به سمت انتقال از راه جنسی است؛ با این حال، تغییراتی که در آمارها میبینیم، چندان محسوس نیست؛ مثلا از حدود 6 درصد در سال 85 رسیده به5/7 درصد در سال 86.
حتی اگر به موارد هنوز گزارش نشده بیماری فعلا کاری نداشته باشیم - که به نظر میرسد عمده آنها از راه جنسی آلوده شده باشند- یک آمار مهم داریم که کمتر به آن توجه میکنیم؛ موارد با علت ناشناخته و نامعلوم بیماری!
وقتی هنوز مشخص نشده که حدود 23 درصد موارد شناختهشده بیماری، از چه راهی آلوده شدهاند، چه حدسی در مورد منشأ آلودهشدن آنها میتوان زد؟
دکتر شیرین احمدنیا
استاد جامعهشناسی پزشکی
فکر میکنند ایدزیها مشکل اخلاقی دارند!
در هر ترم، به نوعی سر کلاسهای مختلفی که دارم، مسئله ایدز را مطرح میکنم. بسیاری از دانشجویان اطلاعاتی درباره ایدز دارند اما خیلیشان مثل بقیه آدمهای این جامعه، تصور قابل قبولی درباره مبتلایان به این بیماری ندارند. خب، راههای ابتلا کمابیش شناخته شده است و بعضی راههای انتقال - که با مسائل جنسی ارتباط دارد - حساسیت بیشتری را در افراد ایجاد میکند. متاسفانه اغلب تصور میکنند هر کسی HIV مثبت شده، لابد از نظر اخلاقی مشکل داشته و دارد. همین، موجب میشود سعی کنند حتی ندیده و نشناخته از مبتلایان یا بیماران فرضی فاصله بگیرند؛ چه برسد به اینکه فردی را با این شرایط واقعا ببینند !
دیگر اینکه این نگاه حتی در میان دانشجویان و بدتر از آن، حتی در میان برخی ارائهدهندگان خدمات درمانی و بهداشتی هم دیده میشود؛ یعنی به محض اینکه احتمال بدهند فردی به این مشکل دچار است، از هرگونه ارتباط یا خدماتدهی به او پرهیز میکنند؛ حتی به او اجازه داده نمیشود از خدمات بهداشتیای که مورد نیازش هست، بهرهمند شود! جالب اینجاست که راههای انتقال این ویروس، شناخته شده است و با اینکه مرتب اطلاعرسانی میشود که دوستی یا همکاری یا همسایگی و حتی ازدواج با رعایت نکات ساده، هیچگونه خطری را برای اطرافیان این افراد ایجاد نمیکند اما باز واکنشها نسبت به مبتلایان یا آلودهشدگان به این ویروس، عجیب و غیر انسانی است؛ در حالیکه این افراد اتفاقا در شرایطی قرار گرفتهاند که نیاز به حمایت و دوستی و دلگرمی بیشتری دارند.
من معمولا برای اینکه برای دانشجویان درک بهتری از شرایط اینگونه افراد فراهم کنم، مثالهایی میزنم از موارد مبتلایانی که می شناسم و به دانشجوها میگویم فکر کنید این فرد میتوانست دایی شما باشد یا برادرتان یا حتی خود شما! حالا اگر شما خودتان به این مشکل مبتلا شده بودید، دوست داشتید مردم با شما چگونه رفتار کنند؟
هما روستا:
اولین زن بازیگری بود که فرزندش به ایدز مبتلا شد. اول تعجب میکند و بعدش میگوید: «شما روزنامهنگارها این اطلاعات را از کجا میآورید؟». کمکم یادش میآید که پاره جگرش، در یک تصادف و با تزریق خون آلوده، به ایدز مبتلا شده بود.
اسم پسرش را یادش نمیآمد. دوباره یادش میاندازیم که اسم پسرش کامیاب بود؛ «من مامان کامیاب بودم. درست است، حالا یادم آمد». و خیلی زود مثل یک مادر، با همان لحن خشدار اضافه میکند: «خدا نصیب هیچ مادری نکند. بیماری وحشتناکی است؛ حتی اسمش هم مو به تن آدم سیخ میکند».
هما روستا میگوید: «قبول کنید که درمورد این بیماری، فرهنگسازی نشده. علتهای ابتلا به آن اصلا مهم نیست، مهم این است که با کسی که مبتلا شده، چه برخوردی داشته باشیم. هرچه باشد آنها هم آدم هستند و حق زندگیکردن دارند».
مسعود دهنمکی
شاید فیلم ایدزیها را ساختم
سر آقای کارگردان، هنوز شلوغ نشده است. نه به آن شفافسازیهای معمول، نه به این مخفیکاریهای جدید که از کارهای سینمایی جدیدش، چیزی به ما نمیگوید!
البته کمتر سؤالی را بدون جواب میگذارد؛ حالا میخواهد سؤالات سیاسی باشد، اجتماعی باشد، یا هر چیز دیگری! مسعود دهنمکی، همان اول آب پاکی را روی دستمان میریزد و میگوید: «من که اولین کسی بودم که در فیلم «فقر و فحشا»، به موضوع ایدز پرداختم».
آقای کارگردان اضافه میکند: «ایدز، موضوع خوبی است که جای کار زیادی هم دارد اما اصل بار بر دوش رسانه ملی است؛ چرا که هم مخاطبان زیادی دارد و هم امکانات خوبی. سینما، فقط یک موجشکن است». دهنمکی معتقد است که نباید به موضوع جدیای مثل ایدز، به چشم هشدار نگاه کرد؛ «باید کاری کنیم که این تابو شکسته شود». و بعد اضافه میکند: «پیشنهاد خوبی است؛ شاید یک فیلم درباره ایدزیها ساختم. خدا را چه دیدهاید!».