اما اينكه چگونه، با چهكسي و در مورد چه چيزي صحبت كنيم، از پرتكرارترين دغدغههاي روزمره افراد است و البته در اين راستا هرچه موضوعي مهمتر يا مخاطب گفتوگو ارزشمندتر باشد، درجه اهميت آن هم بيشتر ميشود.
شايد براي خيلي از ما موقعيتهايي پيش ميآيد كه دلتنگ يك همزبان رازدار باشيم. ميخواهيم حرف بزنيم و درون خود را بگوييم، اما گاه، محرم راز دل طوفاني خويش را پيدا نميكنيم... . شايد اين آشفتگي از اين جهت باشد كه فراموش ميكنيم باب گفتوگوي بنده با خداوند، هميشه باز است و خطاب حضرت دوست نسبت به بندگانش اين است كه «هركه خواهد گو بيا و هرچه خواهد گو بگو/كبر و ناز و حاجب و دربان بدين درگاه نيست».
بعضي از ما عادت كردهايم صحبت كردنمان با خدا فقط براي طلب نياز و كمبودهاي مادي و جاري زندگيمان باشد. البته اين هم خوب است و خود خداوند متعال در قرآن به صراحت ما را به آن دعوت كرده و فرموده: «بخوانيد مرا تا اجابت كنم شما را» اما حيف نيست هميشه در همين حد بمانيم؟ حيف نيست رشد و فهم و كمال تدريجي كه در طول عمر، خدا نصيبمان كرده را ناديده بگيريم و همچون يك نوزاد، فقط هنگام درماندگيهايي مثل گرسنگي دادِ كمك برآوريم؟! اميرالمؤمنين(ع) در نهجالبلاغه ما را دعوت ميكنند به اينكه صرفا براي طلب نياز روزمره زندگي، خدا را خطاب نكنيم و حرفزدنمان با خدا منحصر به خواستن نيازهاي ماديمان نباشد بلكه پا را فراتر بگذاريم و لب به شكر نسبت به دادههاي او و درخواست برخوردارشدن از شيريني حرف زدن با او و... هم باز كنيم. حضرت در وصيت زيباي خود به فرزندشان هم اينگونه ميفرمايند: بدان آن خداوندي كه گنجينههاي آسمانها و زمين بهدست اوست. به تو اجازه دعا داده و اجابت آن را بهعهده گرفته است، پس تأخير اجابت دعايي كه به بارگاه خداوند كردهاي نااميدت نسازد زيرا عطاي الهي به قدر نيت است. خود حرف زدن با خدا غنيمت است؛ پس، از اين به بعد بدون نااميدي از امكان عدماجابت، راحت با خدا حرف بزنيم.