به واسطه تراکم و تزاحم انواع فعالیتهای صنعتی و نفتی و نیز محدودبودن توان خودپالایی طبیعی، خلیج فارس از دیرباز با برخی دشواریهای زیستمحیطی درگیر بوده است، اما حوادثی که در ماههای اخیر رخ دادهاند، برمیتابند که برای پهناب بزرگ جنوب روزگاری دیگر آغاز شده است.
روزگاری که در آن حتی دلفینها و نهنگهای بزرگپیکر نیز چارهای جز خودکشی و سر بر سنگهای ساحل کوفتن پیدا نمیکنند. تکرار مداوم خودکشیها و افزایش شمار گلههای دلفین که دست به این کار مییازند و ملحق شدن تدریجی نهنگها به دلفینها در این کار، نشانههایی هستند از بروز وضعیت پیشگفته.
از میان گزینههای مختلفی که به عنوان عامل بروز این شرایط مورد بررسی قرار گرفتهاند، کارشناسان اکنون عمدتا بر یک انگاره انگشت میگذارند: فعالیتهای نظامی.
حتی امکان و بروز آلودگیهای نفتی جدید که محتملترین گزینه به نظر میرسید اکنون تقریبا منتفی شده است و کارشناسان عمدتا بر صحت فرض فوقالذکر پا میفشارند.
به همین خاطر برای نجات خلیج فارس، همچنان که پیش از این در همین ستون اشاره شده است، چارهای جز اعلام این پهناب بهعنوان منطقه «صلح» وجود ندارد.
دغدغهمندان محیطزیست در ایران و جهان باید این موضوع را به صورت اضطراری، جدی و مؤثر پیگیری کنند.
باید به صراحت درخواست شود که همه جنگافزارهای دریایی از خلیجفارس بیرون بروند و اینجا برای هرگونه فعالیت نظامی منطقه ممنوع اعلام شود.
خلیج فارس برای میلیونها هموطن ما دریای زندگی است. گمان نکنیم روند مرگ و میر، به گرفتن گریبان دلفینها و نهنگها اکتفا خواهد کرد.