اینکه آنها همانند قهرمانهای فیلمها پایبند اصول و قواعد نیستند یا اعمال قهرمانی انجام نمیدهند و حتی در خانوادههایشان درباره مسائل جزئی هم دچار مشکل میشوند، همیشه جزء اخبار پرطرفدار بوده است؛ انگار آنها حق ندارند مانند مردم عادی باشند و حتی با همسر و فرزندانشان دعوا کنند. تصویر سینما از آنها چهرهای دیگر میسازد؛ الگویی که باید همیشه محبوب باشد تا فیلمها «فروش» کنند. «توفیق اجباری» ساخته محمدحسین لطیفی قصه زندگی یک ستاره است. به بهانه نمایش این فیلم درباره آثار دیگری که به زندگی ستارهها اشاره کردهاند، پرداختهایم.
محمدرضا گلزار از همسرش جدا شده و میخواهد به دور از جنجال، مدتی در خانهاش تنها باشد اما برادر همسر سابقش او را تنها نمیگذارد و وقتی مهمان همسایه بالایی هم به جمع آنها اضافه میشود، دیگر نمیشود جلوی حرفها و حاشیهها را گرفت؛ نه، گمان نکنید این یک خبر زرد از زندگی گلزار است؛ این چند خط در واقع خلاصه داستان فیلم «توفیق اجباری» محسوب میشود. فیلم، مشکلات ستارهها و مواجهشدنشان با مسائل مختلف را به تصویر میکشد. توفیق اجباری فیلمی کمدی است که به زندگی ستاره محبوب این سالها میپردازد؛ کسی که عاشق همسرش است اما تا به حال نگفته و مدام هم گرفتار کارهای سینمایی بوده و حالا بعد از جدایی به اهمیت حضور همسرش پی برده. حالا تصور کنید که این قصه اصلا درباره ستارهها نبود، محمدرضا گلزار هم وجود نداشت و ماجرای جدایی و عشق زن و شوهری معمولی تصویر میشد؛
آیا این فیلم باز هم میتوانست طی 3روز بیش از 80میلیون تومان بفروشد؟
ستارهها مانند آهنربا همه را جذب میکنند و حاشیههایشان نقل همه محافل است. اما نه گلزار همسرش را طلاق داده (اصلا هنوز ازدواج نکرده) و نه ماجرای عاشقانهای اتفاق افتاده است
این تنها بهانهای شده برای نقد روابط اجتماعی و پیگیری مردم؛ فیلمی که به خاطر همین حاشیهها و نکتهها توانسته رکورد فروش را بشکند و احتمالا جزء پرفروشترینهای آثار سینمایی ایران میشود.
شکلات
چند سال قبل از «توفیق اجباری» فیلم دیگری درباره زندگی یک ستاره سینما ساخته شد؛ «شکلات» به کارگردانی افشین شرکت درباره امین حیایی بود؛ بازیگری که در راه بازگشت به خانه با مردی تصادف میکند و بعد او و همسرش وارد زندگی بازیگر مشهور میشوند.
ما آنجا قرار نبود به روابط مردم و هنرمندان اعتراض شود بلکه بهانهای بود برای آنکه نشان داده شود زندگی اهالی سینما چقدر تحتتأثیر مسائل و اخبار بیرونی است؛تمام روابط آنها زیر ذرهبین است و ستارهها مثل ماهی در آکواریوم همه زیر وبم قصههای خصوصیشان پیش مردم مشخص است و اینها چقدر میتواند آنها را متزلزل و ناراحت کند. شکلات شرح همه این مصایب بود. با وجود این، انگار این رنجها و اخطارها برای تماشاگران اهمیتی ندارد چون فیلم نتوانست با وجود قصه شخصیاش مردم را جذب کند.
مزاحم
«مزاحم» سیروس الوند، باز هم به شرح زندگی بازیگران سینما اشاره میکرد اما اینجا قصه با شخصیتهای واقعی تعریف نمیشد.
ماجرای مزاحم از جایی آغاز میشد که بازیگر مشهوری همراه همسرش به وسیله زنی تهدید میشوند و زندگیشان به آستانه فروپاشی میرسد اما بعد جزئیات ماجرا نشان میدهد که چطور شهرت سوپراستار، زندگی جوانی را به هم ریخته و تمام شمایل محبوبیت او را پیش هوادارانش تخریب کرده. مزاحم، قصه تصور مردم بود و درگیری هنرپیشهها با این نکته که آنها با آنچه بر پرده نقرهای رخ میدهد، چقدر متفاوتاند.
ستاره است
سهگانه فریدون جیرانی درباره سینما، باعث حرف و حدیثهای فراوان شد؛ بیش از همه هم این فیلم «ستاره است» بود که واکنشهای متفاوتی بین اهالی سینما برانگیخت. قصه وارد شدن دختری به حرفه بازیگری و اتفاقهایی که برای او در این راه میافتد، دلیلی شد تا فیلم بعد از 3 سال هنوز هم رنگ پرده سینما را ندیده باشد. خیلیها معتقد بودند که دوران این قصهها گذشته و سینما مانند قبل گرفتار چنین مشکلاتی نیست و بعضیها هم اعتقاد داشتند که نباید درباره سینما اینگونه حرف زد اما جیرانی میگفت که ماجراهایی که برای قهرمان او رخ میدهد، جنبه واقعی داشته و از این نوع اتفاقها برای خیلیها رخ داده.
هرمان فیلم «ستاره است» دختر جوانی بود که برای بازی در نقش کوچکی باید خوار و خفیف میشد. تصویری که این فیلم از روابط سینماگران نشان میداد، دنیای مخاطبان را به هم میریخت. این تصویری بود که هنرپیشهها را از حاشیه امن بیرون میکشید و حتی به آنها نقد هم وارد میکرد .
آخر بازی
اما ماجرای زندگی خصوصی بازیگران سینما و اخبار جعلی و واقعی درباره آنها همچنان ادامه دارد؛ آنها پای ثابت پچپچها هستند که البته گاهی اوقات هم دردسرساز میشوند. «توفیق اجباری» با لحن طنز، گوشهای از این اتفاقات را نشان داده؛ اگرچه همان ابتدا این مسئله فراموش میشود و خود زندگی خصوصی به عاملی برای فروش فیلم بدل میشود. با این وجود، باید امیدوار بود که بخش حاشیهای سینما حذف شود و هر تماشاگری، هر هنرمندی را تنها به خاطر «هنر» بازیگریاش در فهرست افراد محبوبش قرار دهد یا او را طرد کند. این تنها راهحل و البته سختترین راهحل است.
نیویورک نیویورک
اما ماجرای ستارهها و زندگی خصوصیشان در جهان هم به موضوعی بحرانی تبدیل شده. مایکل داگلاس و کاترین زتاجونز یک روز اتفاقی در مطبوعات، عکسهای ازدواجشان را دیدند و به همین خاطر هم شکایت کردند. یک سال پیش روزنامه نیویورکتایمز در گزارشی عنوان کرده بود که خبرهای مربوط به زندگی ستارهها ـ چه هنری و چه ورزشیـ باعث میشود نشریات، هواداران بیشتری پیدا کنند. این اتفاقات در دنیای واقعی رخ داده. هالیوودیها بیش از همه به خود ستارهها ایراد گرفتهاند. فیلمهای آنها در تقبیح رفتار آنها بوده؛ اینکه وقتی تبدیل به الگو میشوند و طرفدار پیدا میکنند، دست به کارهای عجیب و زننده میزنند.
اما مارتین اسکورسیزی – کارگردان بزرگ آمریکایی – در فیلم «سلطان کمدی» وجه دیگری از این روابط را نشان داد. در فیلم، رابرت دنیرو در نقش هوادار یک مجری و بازیگر مشهور (جری لوئیس) او را تعقیب کرده و گمان میکند که او همان فرد خندهرو و مسخره صحنه نمایش است اما بعد وقتی با بیتفاوتی ستاره روبهرو میشود، او را میدزدد و مجبور میکند فیلمی را که از خودش تهیه کرده، ببیند و به قدرت بازیگری او اعتراف کند؛ قصهای که دنیای خیال و واقعیت را به هم میآمیخت تا تصویری جدید از زندگی ستارهها و طرفدارانشان نشان دهد.