وقتی به زحمت نیمی از تولیدات سالانه، امکان اکران عمومی مییابند و کمبود سالن سینما گاهی اوقات اجازه اکران مناسب همین فیلمها را هم نمیدهد، طبیعی است که دامنه نارضایتیها از مناسبات اکران فیلمها گسترش یابد.
در چنین شرایطی است که معترضان از دستهای ناپیدای پدرخواندههایی میگویند که قدرت نامحدودی دارند و به راحتی میتوانند از قدرت و نفوذشان برای بالابردن فیلمهای خود و زمین زدن فیلمهای رقبا استفاده کنند.
در حالی که صاحبنظران معتقدند «مافیای اکران» اگر وجود خارجی داشته باشد محصول و مولود شرایط غیراستاندارد سینمای ایران است.تعداد کم سالنهای سینما، برقرار نبودن نسبت درست میان عرضه و تقاضا و توقعات بعضا عجیب و غریب سینماگرانی که وقتی پشت دوربین میایستند به فکر به دست آوردن دل جشنوارههای داخلی یا خارجی( فرقی نمیکند) هستند و موقع اکران سهم خود را از گیشه سینماها طلب میکنند،سبب شکلگیری شبهه وجود مافیای اکران در سینمای ایران شده است.
بیش از یک دهه است که تقریبا هر فیلمسازی که از شرایط نمایش فیلمش ناراضی است پای مافیای اکران را پیش میکشد. 2 سال پیش و در زمان اکران« بید مجنون» و «خیلی دور، خیلی نزدیک» گلایه فیلمسازان از قدرت مافیای اکران در تعیین سرنوشت گیشه فیلمها به اوج رسید، بهخصوص این که گفته میشد مافیای اکران در مقابل فیلمهای فرهنگی جبههگیری میکند و در مقابل، بهترین شرایط نمایش را برای آثار تجاری فراهم میکند.
در همان زمان همایون اسعدیان رئیس وقت شورای صنفی اکران گفت: اصلا اینگونه نیست که در هنگام اکران بین فیلمهای فرهنگی و تجاری تفاوتی وجود داشته باشد، حتی در برخی موارد به فیلمهای فرهنگی امتیازهای بیشتری نیز داده شده است.
وی تأکید کرد: دوستان یا از روی بیاطلاعی کامل صحبت میکنند و نمیدانند شیوه اکران چگونه است که بارها عنوان کردهایم این دوستان مراجعه کنند و آیین نامه اکران را دریافت کنند و یا مغرضانه صحبت میکنند تا جو سازی کنند.
اسعدیان تأکید کرد: به دوستانی که فیلم های فرهنگی داشتند از قبل توصیه کرده بودیم فیلمهایشان را با همدیگر اکران نکنند، چون ممکن است به دلیل کمبود سالن های نمایش دچار مشکل بشوند، ولی همه اصرار داشتند حتما در تابستان اکران داشته باشند. خب ما یک سینما فرهنگ که بیشتر نداریم و به همین خاطر سینما عملا نمیتواند قراردادهای بیش از 2 هفته ببندد، فکر میکنم در این مسئله بیشتر پخش کنندههای این آثار مقصر باشند و نه شورای اکران.
این کارگردان افزود: وقتی برخی از فیلمها خوب نمیفروشد، فوری دست به اعتراض نزنیم که اکران در دست مافیاست.
برخی از صاحبنظران معتقدند باید ریشه اصلی این مشکل را در کمبود سالنهای نمایش جستوجو کرد. آمارها حکایت از وجود بیش از ۴۰۰سالن سینما در دهه ۵۰ دارد، اما این تعداد سالن پس از انقلاب به حدود ۳۰۰سینما کاهش یافت و متأسفانه با گذشت ۲۷سال، اقدامی بایسته و مطلوب در جهت افزایش توان نمایشی صورت نگرفته است.
در دهه 50 جمعیت کشور حدود ۳۵میلیون نفر با بیش از ۴۰۰سینما بود اما امروز جمعیت نزدیک به ۷۰ میلیونی، ۲۸۰سینما در اختیار دارد. بیش از 70 اثر سینمایی سالانه تولید شده که تنها نیمی از این محصولات مجال اکران مییابد.
همه روزه زمزمه تدوین آییننامهها، طرحهای جدید و تشکیل شوراهای مشورتی شنیده میشود و در نهایت نیمی از تولیدات سالانه سینما در انبارها خاک میخورد و انتظار در صف اکران نیز پیوسته طولانیتر میشود.
این درحالی است که دیروز(قبل از انقلاب) ورود بیرویه فیلم خارجی، اکران آثار وطنی را به شدت تحتتأثیر قرار داده بود ولی امروز به مدد تولیدات انبوه و حمایت همه جانبه مدیریت فرهنگی کشور از محصولات داخلی، امکان اکران آثار خارجی به شدت محدود شده است.
تدوین و چارهاندیشی برای ساماندهی به اکران آثار سینمایی که از آن بهعنوان زخم ناسور صنعت فیلم کشور یاد میشود به قصه پرغصه اهالی این حرفه تبدیل شده است. سینماگران میگویند سینماها فرسوده و امکانات فنی سالنها نامناسب است و از سوی دیگر صاحبان سالن مدعی هستند که فیلم خوب ساخته و روانه اکران نمیشود اما دراین میان گسترش پدیده مخاطب گریزی رنج صنعت فیلم کشور را مضاعف کرده است.
مخاطبی که با انبوه تولیدات متنوع، سرگرمکننده و جذاب خارجی از طریق شبکههای ماهوارهای، نمایش خانگی، سیدیقاچاق و اینترنت روبهرو است، دیگر رنج مسافرت شهری و حضور در سالنهای نامناسب را برای دیدن برخی آثار بیکیفیت متحمل نمیشود.
به گفته برخی سینماگران، وجود ارتباط غیرحرفهای و زد و بندهای سنتی میان برخی سینماداران و پخشکنندگان فیلم که از آن بهعنوان «مافیای اکران» در محافل مطبوعاتی و مدیریتی یاد میشود، نمایش آثار ارزشمند سینمایی را با مشکل روبهرو کرده است.
محسن علی اکبری، تهیهکننده «پاداش سکوت» در همان روزهای اول اکران فیلمش گفت: مشکل مافیای سینمای ایران همچنان پابرجا ست و به هر فیلمی سالن خوب داده نمیشود و برای فیلمهای فرهنگی گروه قائل نمیشوند، بنابراین اینگونه فیلمها باید به سختی با یک یا2سینما یا گاهی 5 سینما فیلم خود را به نمایش بگذارند، بهرغم اینکه، این فیلمها مورد استقبال مردم قرار میگیرند و فروش بسیار خوبی هم دارند.
مهدی کرم پور ، کارگردان فیلم «چه کسی امیر را کشت» معتقد است وجود تشکلی با عنوان مافیای اکران در سینمای ایران نیازمند ابزار و لوازم خاصی است که در حال حاضر بهنظر نمیرسد چنین مافیایی در کشور ما وجود داشته باشد. او میگوید: بخش خصوصی ما توانایی تشکیل مافیا را ندارد. ممکن است یک سری روابط در این زمینه بر سینمای ما حاکم باشد اما در سینمای ایران مافیا نداریم.
ذائقه مخاطب ما ذائقه مشخصی است و فیلمهایی که در حقیقت ذائقه تماشاگر را در نظر میگیرند در اکران شانس بیشتری دارند و میتوانند موفق شوند، چون مردم از این فیلمها بیشتر استقبال میکنند و بهدنبال آن سینمادارها هم به چنین فیلمهایی امکان نمایش میدهند.
در مورد فیلمهای فرهنگی بهتر است دولت تصمیمی اتخاذ کند و سینماهایی را به اکران فیلمهای فرهنگی که مخاطب کمتری دارند تخصیص دهد. به هر حال این فیلمها در اکثر مواقع شانس اکران در سیکل عمومی اکران را از دست میدهند. پس بهتر است دولت با اختصاص سینماهای خاص و اکران مستمر و مداوم با تعداد روزهای نمایش زیاد، شرایط بهتری را برای این فیلمها فراهم کند.
به هر حال دولت ابزار این امر را به راحتی در اختیار دارد و باید برنامهریزی کند. ارائه یارانه به بخش فرهنگی وظیفه دولت است نه بخش خصوصی. ما نمیتوانیم از بخش خصوصی انتظار داشته باشیم فیلم فرهنگی اکران کند.
سامان سالور وجود مافیای اکران را عامل اصلی به نمایش در نیامدن فیلم سینمایی «چند کیلو خرما برای مراسم تدفین» میداند.
کارگردان فیلم سینمایی «چند کیلو خرما برای مراسم تدفین» با انتقاد از طولانی شدن روند اکران آن میگوید: متأسفانه با وجود گذشت چند سال از ساخت این فیلم هنوز نتوانستیم آن را راهی سینماها کنیم. وضعیت این فیلم متأسفانه اکنون مانند یک کلاف سردرگم است.
سالور در ادامه میگوید: اصولا اکران در سینمای ایران یک مقوله پیچیده است و نمیتوان بدون توجه به یک سری مسائل حاشیهای درباره اکران یک فیلم اظهار نظر کرد.
معمولا دستهای پشت پرده و برخی عوامل دراینخصوص نقش اساسی ایفا میکنند و ناگهان همه چیز را تحت تاثیر قرار میدهند. تا زمانی که این عناصر از یک فیلم حمایت نکنند احتمال اکران آن بسیار ضعیف است.وی ادامه داد: اکنون شاهد اکران فیلمهایی هستیم که حتی بسیاری از خطوط قرمز را رعایت نکردهاند ولی با این وجود فروش میلیاردی دارند و نگرانی بابت پخش ندارد.
اما فیلمی معمولی که جانب احتیاط را در تمام حوزهها رعایت کرده به طرزی شگفتانگیز اجازه اکران نمییابد و این جای سؤال دارد. ضمن اینکه پاسخ مناسب هم از سوی مسئولان شنیده نمیشود.
سالور میگوید: متأسفانه در سالهای اخیر شاهد درخشش و حضور فعال آثار سینمای ایران در مجامع بینالمللی دنیا نبودیم که بسیار نگران کننده است و بهنظر میرسد نوعی شعارزدگی بر عرصه فرهنگ سایه انداخته، در حالی که شرایط متفاوت از این شعارها پیش میرود.
اکنون اگر فیلمی بخواهد متفاوت باشد با مشکل روبهرو میشود و فیلمهای سطحی و مبتذل فضای تنفس سالم را بر فیلمهای متفاوت و فرهنگی تنگ کردهاند. وی افزود: در چنین فضایی ساخت فیلمهای معناگرا و متفاوت بسیار سخت است.
اما مانند بسیاری این شرایط را تحمل کرده و دوام آوردهایم. اکنون حداقل درخواست ما این است که فیلمهای این ژانر حداقل به صورت محدود اجازه پخش و اکران پیدا کنند. یک فیلمساز همیشه دوست دارد اثرش ابتدا در کشور خودش اکران شود و این انتظار و توقع زیادی نیست.
سالور درباره وضعیت نهایی فیلمش گفت: با یکی از شرکتهای پخش فیلم قرارداد اکران بستهایم که تلاشها برای رسیدن به این هدف ادامه دارد. با وجود تلاشهای فراوان، این شرکت پخش کننده هنوز به نتیجهای نرسیده و وضعیت اکران فیلم نامشخص است، به گونهای که همه ما از نمایش آن ناامید شدهایم. فکر میکنم اهالی سینما این حق را داشته باشند تا آثار جدیتر و متفاوتتر را نیز تماشا کنند.
حسین فرح بخش، تهیهکننده، به هیچ وجه وجود مافیای اکران در سینمای ایران را نمیپذیرد و میگوید: اگر مافیایی وجود دارد اعضای این مافیا را به ما هم نشان بدهید تا آنها را بشناسیم. بحث مافیای اکران را افرادی به میان میکشند که فیلمهای ضعیف و بیمخاطب میسازند و عدم موفقیت فیلمهایشان را به وجود مافیا نسبت میدهند.
این افراد سینمادارها را متهم میکنند به اینکه با مافیای سینما همدست هستند اما بهتر است بدانید که تمام پولی که در طول یک سال در سینمای ایران در حال گردش است حتی به اندازه یکی از این نمایشگاههای اتومبیل نیست. این قبیل فیلمسازانی که فیلمهایشان اکران نمیشود حکم شاگرد تنبلهای کلاس را دارند که تنبلی خودشان را به گردن دیگران میاندازند.
به هر حال سینمادارها حق دارند تا در مورد فیلمی که میخواهند در سینمایشان اکران کنند تصمیم بگیرند. سینما دولتی نیست که بگوییم کسی در مورد نحوه اکران تصمیمگیری کند. سینما کارمند دارد، خرج دارد و فروش سینما ممر درآمد سینمادار است مسلما سینمادار تصمیم میگیرد فیلمی را اکران کند که خوب میفروشد و مخاطب دارد.
به اعتقاد این تهیهکننده فیلمی که مخاطب ندارد اصلا نباید اکران شود و اکثر فیلمهایی که امکان اکران پیدا نمیکنند قابل اکران نیستند.او در ادامه میگوید: به تجربه دیدهایم فیلمهایی که در تعداد محدودی سینما با عنوان فیلم فرهنگی اکران میشوند در همان تعداد سینما هم مخاطب نداشتند و مخاطب ارتباط خوبی با آنها برقرار نکرده است.
فرح بخش در پاسخ به این سؤال که چرا همیشه بهترین و بیشترین سینماها در اختیار فیلمهای مشخصی قرار میگیرد، میگوید: فیلم باید از منظر مردم خوب باشد نه از منظر مسئولان و منتقدان. فیلمی که پروانه نمایش بگیرد و همچنین بتواند ارتباط خوبی با مردم برقرار کند، فاکتورهای لازم برای در اختیار داشتن امکانات خوب را برای خود فراهم میکند.
برای فیلمهایی هم که عنوان فرهنگی را یدک میکشند بهتر است دولت فکری بکند. صاحب سینما که نمیتواند متحمل خسارت یک فیلم شود. به هر حال این کار هزینه دارد. به صاحب سینما چه ربطی دارد که مثلا بنده فیلم فرهنگی ساختهام. اکثر این فیلمهایی که عنوان فرهنگی را یدک میکشند اصلا فاقد هر گونه فرهنگی هستند.
این فیلمها حتی آنقدر کشش ندارند که مخاطب را تا پایان با خود همراه کنند. اینها که میگویند مافیای اکران داریم تهمت میزنند، چنین چیزی در سینمای ما وجود ندارد.
سعید سهیلی نیز مافیای اکران را عامل اصلی عدم اکران به موقع «چهار انگشتی» و نمایش نامناسب این فیلم میداند. کارگردان فیلم سینمایی «چهار انگشتی» که از چهارشنبه هفته گذشته اکران شد، در این باره میگوید: از شیوه اکران فیلم بسیار ناراضیام و تصمیم دارم پس از پایان اکران فیلم با ارسال نامهای به وزیر ارشاد نسبت به فعالیت گسترده مافیای اکران سینمای ایران هشدار داده و از این بابت انتقاد کنم.
سهیلی در ادامه میگوید: فکر میکنم تنها شخص وزیر ارشاد است که می تواند مانع از فعالیت گروههای مافیایی در سینما شود و برای همیشه دست آنها را از سینمای ایران کوتاه کند. این نیاز تمام هنرمندان سینمای ایران است، چرا که عرصه برای فعالیت و اکران فیلمها در این شرایط بسیار دشوار شده است.