یکی پس از دیگری خودشان را نشانمان میدهند و به یادمان میآورند که تهران غیر از دود و شلوغی چهقدر جاهای دیدنی دارد و چهقدر زیباست.و به يادمان ميآورند كه چهقدر بايد بهتر از شهرمان مراقبت كنيم و حواسمان به زيباييهايش باشد. اين مطلب نگاه گروهي از بچههاي دوچرخه است به ديدنيهاي قلب تهران.
لوكيشن مجموعهي تلويزيوني «پدرسالار»/ عكس: زهرا خورشيدي
- ماشين زمان
ماشين زمان من را
با خود به کجا ميبرد؟
آيندهي تاريکي
در ذهن گره ميخورد
اي کاش که برميگشت
اين ثانيههاي سرد
تا دور شوم از تو
از عقربههاي درد
ماشين زمان من را
ميبرد به قبلاًها
آن دورهي رؤيايي
از عشق نمردنها
ايوان پر از گلدان
آن پنجره و قالي
لبخند و نگاه تو
اين حوضچهي عالي
لالايي مادرجان
پيراهن گلدارم
آن چارقد زيبا
نقاشي ديوارم
افسوس که ديگر نيست
آنروز و شب رنگي
اي کاش نميديديم
در هيچ دلي، سنگي
نازنين حسنپور، 15ساله از تهران
درخت 900ساله/ عكس: فاطمهسادات نباتي
- يك درخت بيسروصدا
در منطقهي 12 از خانهي دبيرالملک بازديد كرديم. اين خانه به محمدحسين فراهاني تعلق داشت. او مدتي منشي اميرکبير بود و به همين دليل هم دبيرالملك لقب داشت. تزيينات اين خانه برگرفته از تزيينات اروپايي است. اين خانه امروزه خانهي اوقات فراغت است.
* * *
در اين منطقه درخت 900ساله را هم ديديم. فکرش را بکن! يک درخت با 900سال سن در گوشهاي از اين شهر پرهياهو بيسروصدا نفس ميكشد و در صحن يک امامزاده زندگي ميكند. مردم محل ميگويند در زمانهاي قديم يك كفاش كه جايي براي زندگي نداشت درخت را سوراخ كرده بود و در آن ميخوابيد.
کوثر مزيناني، 15ساله از تهران
خانهي دبيرالملك/ عكس: مريم زندهبودي
- تصوير طهران قديم
چند روز پيش اين شانس را داشتم که يکي از محلههاي قديمي تهران را از نزديک ببينم. محلهي عودلاجان كه زماني از محلههاي اعياننشين تهران بوده، البته زماني که اين شهر مثل حالا شلوغ نشده بود.
به اندازهي تمام سالهايي که نتوانستم توي اين کوچههاي تنگ و باريک قدم بزنم حسرت خوردم. کوچههايي که در هرکدامشان حجم وصفنشدني از حادثهها و واقعهها، اميدها و آرزوها انباشته شده بود.
لذّت استشمام بوي ديوارهاي کهنه و کاهگلى و پيادهروي در محلهاي قديمي و تصويرسازي طهران قديم توي ذهنت. آدمهايي که ديگر نيستند و شايد تنها راه بهياد آوردنشان همين خانهها و کوچهها باشند.
و در نهايت اين سؤال که من قرار است از خودم چي بهجا بگذارم؟!
زهرا خورشيدي، 15ساله از تهران
خانهي دبيرالملك/ عكس: نازنين حسنپور
- حق حق
انگار عقربهها مسير سالهاي پيموده را بازگردند. تاريخ شکافته شود و تو از ميان انبوه زمان به گذشته قدم بگذاري و گذشتگاني که هنوز در آن حوالياند...
* * *
ماه پشت ابر پنهان شد. حقحق... صداي چکمهي مأمور در سکوت حياط پيچيد. راهنما: او مرد نترسي بود. همه از او حساب ميبردند. در ديانت و سياست يگانه و سرآمد بود. او جز در راه حقيقت گام برنميداشت. حقحقحقحق... اما مگر مرغحق شبها حقحق نميگويد. راهنما: او را در خانهاش به شهادت رساندند. حقحقحقحق...
صبا عدالتيمغرور، 14ساله از تهران
خانهي مدرس/ عكس: فاطمهسادات نباتي
- حياط و حوض و حس خوب
حياطي قرينه که حوض وسط آن هوا را کمي ملايمتر از تابستانهاي هميشه ميکرد و باغچههاي کنارهاش حس تازگي ميبخشيد. پنجرههاي چوبي و رنگي در دو طرف خانه و درهاي طراحيشده زيبايي را چند برابر مي کرد.
هرچه چشم چرخاندم اثري از هيچ فلزي در اين عمارت به چشم نميخورد! گوشم را هم که تيز کردم ديدم راهنما هم همين را ميگويد و در ساخت اين شاهکار معماري چيزي جز آجر و ملات به کار نرفته است. براي همين هم دو طبقهبودن خانه روي سر همه شاخ سبز ميکرد!
زيرزمين عمارت کاظمي که حالا موزهي کوچک مردمشناسي است، در گذشته محل كار و اقامت خدمتکارها بود و حالا ميتوانيم نمايي از مشاغل قديمي مانند پنبهزني، عطاري، چينيبندزن و عکاسي را مشاهده کنيم.
دلارامسادات باقري، 16ساله از شهرري
موزهي مردمشناسي در سراي كاظمي/ عكس: زهرا خورشيدي
- طهرانگردي در تهران
اتوبوس که به راه افتاد، طهرانگردي ما هم شروع شد. در ابتداي مسير از نزديکي دروازهدولاب گذشتيم. درگذشته براي ورود به شهر و همچنين خروج از آن محلهايي را در نظر ميگرفتند بهنام دروازه. در زمان ساختن حصار طهماسبي براي طهران چهار دروازه ساخته شد بهنامهاي دروازهدولاب، دروازهقزوين، دروازهشميران و دروازهعبدالعظيم.
وارد کوچهي امامزاده يحيي(ع) شديم. کوچهي دراز و نسبتاً پهني که گوشه و کنارش هنوز از گذشتهها حرف ميزنند. بناي امامزاده به دوران خوارزمشاهيان برميگردد؛ بنايي هشتضلعي و ضدزلزله که دو کتيبهي بسيار قديمي بر ورودياش دارد.
فاطمهسادات نباتي، 15ساله از تهران
سقف حمام نواب/ عكس: كوثر مزيناني
- سه متر زير زمين
در کوچههاي منطقهي 12، پشت سر هم راه ميرويم و به حمام نواب ميرسيم... از آن حمامهايي است که نسل ما تا به حال نديده. در طول راه تصور خيليهايمان از حمام نواب يک دوش قديمي بود!
وارد ميشويم. راهپله تنگ است و پلهها کوتاهاند. هرچند تا پلهاي را که رد ميکنيم، جهتمان از راست به چپ و از چپ به راست تغيير ميکند. آه و نالهمان دارد بلند ميشود که به حمام ميرسيم؛ جايي سهمتر زير زمين.
جمع ميشويم تا صحبتهاي راهنما را بشنويم. «اين حمام مربوط به دورهي صفوي است و دو خواهر به نامهاي سارا و هاجر نواب آن را ساختهاند. نکتهي جالب اين است که تا چند سال پيش هنوز از آن استفاده ميشد.»
بالاي سرمان سقف بلند گنبديشکل آجري است. نسل ما سقفهايي به اين زيبايي کمتر ديده است.
متينا عروجي، 14ساله از انديشه
امامزاده يحيي(ع)/ عكس: دلارامسادات باقري
- اي درخت كهن چه بر تو گذشت؟
حياط امامزاده يحيي(ع) ساده و صميمي بود، مثل هر امامزادهي ديگر، اما چيزي آن را متفاوت ميکرد. درختي بود که با غرور و ابهت گوشهي حياط ايستاده بود و ما را مينگريست.
اين چنار قبل از آنکه تهران پايتخت شود، نه اصلاً قبل از اينکه تهران شهر شود، پابرجا بوده. او کهنسالترين درخت تهران است.
آه اي درخت رازآلود! اي کاش زبان داشتي، کاش قفل سکوتت را ميشکستي و شرح ميدادي، آنچه بر تو گذشته است.
بگو چه بر سرت گذشت؟ از تيزي دردآلود تبر بگو! از مردماني که روزگاري در سايهي تو مينشستند و حالا در انديشهي قطع کردن تو هستند بگو.
آه اي چنار سرافراز! تو شاهد تاريخ پر پيچ و خم تهراني که پر از جاي زخم است. با خودم مي انديشم اگر زبان داشتي، چهها که نميگفتي از دردهايي که شهر پرخاطرهمان كشيده است!
نگين سردارنژاد، 16ساله از تهران
گليمبافي/ عكس: دلارامسادات باقري
- لبخند به لنز دوربين
آرامگاه امامزاده يحيي(ع)، بنايي هشتضلعي است كه هم يادآور هشت بهشت است و هم براي پيشگيري از زلزله. سقف امامزاده آينهکاري است. چنار قديمي تهران هم اينجاست. درختي 900ساله که اگر دستهايت را كامل باز کني، باز هم نميتواني بهراحتي تنهاش را بغل کني.
* * *
حمام نواب به قدمت دوران صفوي است. سقفهايي گنبديشکل با طرحهاي نيمدايرهاي و مثلثي. نماي بيروني حمام پر از يادگاري است مثل نان ساجي (غذاي محلي) و سياهچادر. بالاي پلهها، خانمي پشت دستگاه گليمبافي نشسته و به لنز دوربينهايمان لبخند ميزند.
مليکا نادري، 14ساله از تهران
سراي كاظمي/ عكس: زهرا خورشيدي
- گوشههاي تاريخ در گوشههاي خانه
بي نظير است! خانهاي با معماري ايراني و قديمي. پنجرههاي بلند و شيشههاي رنگي. حياطي بزرگ با حوضي بزرگ. لحظهاي به گذشتههاي دور ميروم؛ زماني که خانوادهاي در آن زندگي ميکرد. خانهاي که در آن کلي اتفاق خوب و بد افتاده است.
اينجا سراي کاظمي است، خانهي فردي به نام ميرزا سيدکاظم. در زمان ناصرالدينشاه قاجار يکي از ميرزاباشيهاي اصطبل شاهي بوده است.
اين بنا مطبخ، رختشوي خانه، زيرزمين، قنات، چندين بادگير و... دارد. در زيرزمين و اتاقها مجسمهها و اشيايي قرار دارد که هرکدام خبر از يک گوشهي تاريخ ايران ميدهد.
مريم خالقيهرسيني، 16ساله از تهران
خانهي نان و نمك/ عكس: مليكا نادري
- رازهايي در دل
ايرانيان در دورهي قاجاريه سفرهايي به کشورهاي ديگر داشتهاند وتحتتأثير اين سفرها در کشور تغييرات زيادي به وجود آمد. آشنايي ايرانيان با روزنامهنويسي و عکاسي و... در اين دوره اتفاق ميافتد. منطقهي 12 تهران حال و هواي آن دوره را دارد.
خانهي دبيرالملک حياط باصفا و نماي دلپذيري دارد. خانه پر از نور است. نوري که از شيشههاي رنگي ميگذرد و کف شاهنشين مينشيند نقشهاي زيبايي روي قالي و کف اتاق ايجاد ميکند.
يکي از ويژگيهاي منطقهي 12 اين است که وارد کوچهي تنگ و باريکي ميشوي، در کوچکي ميبيني و اصلاً فکرش را نميکني پشت اين در، خانه و معماري فوقالعادهاي پنهان شده. در را باز ميکني و پشت آن يک دنيا هنر ميبيني! خانهي نان و نمک از اين دست بناهاست. خانهاي که در گذشته دو زن به نام فخرالملوک و نيرالملوک در آن زندگي ميکردند.
اين خانهها را که ميبينم، با خودم ميگويم ساکنان خانه ديگر نيستند، اما ديوارها و پنجرهها و... سر جايشان هستند. حتماً اگر به حرف ميآمدند،حرفهاي زيادي براي گفتن داشتند،اما سکوت کردهاند و اينهمه رمز و راز و ديده و شنيده را در دلشان نگه داشتهاند...
مريم زنده بودي، 17ساله از بوشهر
خانهي مدرس/ عكس: فرشته محمودنژاد
- دلتنگي
هرروز صبح
بعد از آبدادن به گلها
درها را باز ميگذارم...
شايد دلت براي خانه،
براي آواز پرندهها،
براي لبخند برگها
تنگ شد و برگشتي...
فرشته محمودنژاد، 17ساله از اسلامشهر
امامزاده يحيي(ع) / عكس: مليكا نادري