دلیل بیتوجهی به عدم مشاوره با کارشناسان و اساتید حوزه آموزش و پرورش در اینگونه موارد و موارد مشابه دیگر «فقدان نگاه حرفهای، به حرفه معلمی است».در نوشته حاضر نخست به ضرورت وجود یک«دید حرفهای به معلمی» در جامعه اشاره میشود و در ادامه به ملزومات و پیش شرطها و محاسن وجود چنین دیدگاهی خواهیم پرداخت.
امید آن است که همه دلسوزان فرهنگ و تربیت و آموزش جامعه از برنامهریزان کلان و تدوین کنندگان قوانین تا مسئولین ارشد و از همه مهمتر متولیان اصلی آموزش و پرورش یعنی «معلمان» به ضرورت وجود چنین دیدگاهی به یقین و باور برسند و در طلب و اجرایی شدن آن بکوشند.
«حرفهای شدن» عبارتی است که امروزه زیاد میشنویم، به ویژه در حوزه فرهنگ، ورزش اقتصاد و حتی سیاست. بسیار سخنرانیها و میزگردهایی را شاهد بودهایم که داد سخن از ضرورت سینمای حرفهای، ورزشی و فوتبال حرفهای دادهاند و آن را ضرورتی برای نیل به صنعت سینما و صنعت ورزش یا صنعت توریسم و گردشگری دانستهاند و این صنایع است که سبب شکوفایی اقتصاد و شاخصه توسعه یافتگی است.
فرآیندی که ذکر شد مهم، ارزشمند و در خور توجه است، اما سؤال اینجاست که چرا ریشههای فرهنگ و نظام فرهنگساز را از یاد بردهایم، مگر میتوان به شاخهها و حاشیههای فرهنگ پرداخت و به متن توجه نکرد. کدام نظام تعلیم و تربیت و معلم غیرحرفهای است که میتواند سینماگر حرفهای، ورزشکار حرفهای، تاجر حرفهای و... تربیت کند. باید اول معلم را حرفهای کرد تا میوههای تربیت شده ثمر شیرین دهد.
«حرفهای شدن معلمی» بارمعانی گستردهای دارد و فقط بازی با واژهها نیست. «حرفهای شدن» نیاز دنیای امروز است. اگر قرار است با دنیا، با فرهنگ دنیا با فرآیندی که به سمت جهانی شدن در پیش است در تعامل باشیم، باید به «ابزارهای حرفهای» خود را مسلح کنیم باید زبان حرفهایها، قوانین حرفهایها و... را بدانیم.
حرفهای شدن معلمی،ضرورتی است جدی و پیش شرطها و ملزوماتی دارد که به برخی از آنها اشاره میشود: مهمترین و اولین شرط آن باور و تلاش برای نیل به این هدف از سوی متولیان اصلی فرهنگ و تربیت کشور است، یعنی معلمان باید توجیه شوند و به این یقین و باور برسند که برای معلمی باید حرفهای شد و با شیوهها و اسلوب کهن و سنتی قدیم و حال نمیتوان حرفهای شد.باید معلمان، حرفهای شدن را باور کنند، بعد طلب کرده و خود را محق به آن دانسته و برایش تلاش کنند و معلمی را تخصص کنند که حتما کار هر کسی نیست.
بسیار از اهمیت حرفه معلمی گفتهاند و شنیدهایم که حوزه آموزش و پرورش کودکان و نوجوانان، حوزهای تخصصی است و کار هر کسی نیست.
این شغل مهم و تاثیرگذار در سرنوشت کشور است، آدمساز است، معلمی شوق است، هنر است، عاشقی است. به نظر میرسد با این القاب زیبا اهمیت این شغل را یادآوری کرده و آن را مقدس ساختهایم که حتما اینگونه است و تردیدی در آن نیست اما اگر «تقدس» این حرفه را «تابو» کرده و آن را آسمانی کرده و از الزامات زمینی آن غافل شدهایم، آنگاه دیگر نمیتوانیم به سوی حرفهای شدن قدم برداریم.
باور کنیم که تقدس شغل معلمی به خاطر نفس با شکوه آن است وگرنه چون مابقی مشاغل تعاریف و الزامات خاص خود را دارد که البته منافاتی با القاب زیبای آن ندارد. با یک کارخانه سنتی و مهندسین و نیروی انسانی بهروز نشده نمیتوان آدمهای مورد نیاز عصر نوین را ساخت.
بنابراین مسئولین امر از برنامهریزان کلان و مدیران ارشد و میانی در حوزههای مختلف باید تعریف مشخص و شفاف از این شغل به عنوان یک حرفه تخصصی داشته و آن را به دور از شعار زدگی براساس شاخصههای حرف تخصصی معیاربندی کنند و برای آن آییننامه و مرامنامه حرفهای تدوین کنند.
«حرفهای شدن معلمی» جذب و ادامه همکاری با آن وزارتخانه در پستها و مشاغل مختلف مرتبط با تعلیم و تربیت را تابع شرایط و ضوابط خاص حرفهای میکند که قطعا تنها داشتن تحصیلات دانشگاهی و دانش آکادمیک در یکی از رشتههای تحصیلی برای تدریس در دروس تخصصی و عبور از فیلتر گزینش بنابر آنچه معمول است، کافی نیست و افراد باید در دانشکدههای تخصصی با اساتید مجرب و به روز آشنا و با علوم روانشناسی و روش تدریس نوین آموزش دیده و از ضریب هوشی بالا برخوردار باشند. با این شرایط سختگیرانه دیگر امکان جذب و همکاری تضمین شده با شیوههای کهن چون رسمی شدن حقالتدریسها، بدون نیاز مدارس بیمعنی خواهد بود.
از طرف دیگر باتوجه به نکته قبلی حرفهای شدن معلمی سبب ارتقای منزلت و موقعیت اجتماع معلمی در طبقات بالای هرم شغلی در سطح اجتماعی خواهد شد و معلمان در رده قضات، پزشکان ، مهندسین و ... در طبقات بالای اجتماعی که صاحب تخصص هستند، قرار میگیرند و به این نیاز آنان، مطابق هرم نیازهای «مازلو» پاسخ گفته میشود.
اگر معلمی را حرفهای تخصصی محسوب کنیم، آنگاه ارتقای شغلی معلمان- اعطای درجات گوناگون و متناسب با امتیازات مکتسبه که شفاف و تعریف شده است -ارتقای وضعیت حقوقی و پاداش مطابق صلاحیتهای حرفهای مکتسبه و نه امتیازات رقابتی نامفهوم، کاملا موردنیاز بوده و افراد بدون اعتراض در جایگاه خود قرار گرفته و بدان راضی و برای احراز شرایط و درجات بالاتر تلاش خواهند کرد، چنانچه در آموزش عالی اینگونه است
* فرهنگ حرفهای شدن باید تبیین و توجیه شده و در بین معلمان و سایر بخشهای مرتبط با آموزش و پرورش ترویج شود تا افراد به پذیرش برسند. «حـــرفهای شــدن» مـوجب ایجاد تشکلهای صنفی مشخص و تعریفشده و قانونمند خواهد شد؛ تشکلهای صنفی که بهدور از هرگونه هیاهو و سیاستزدگی به دنبال درخواستهای معقول و منطقی صنف خود هستند، اعتراضات را در قالبهای حرفهای مطابق آنچه در دنیای حرفهایها مرسوم است، دنبال خواهند کرد.
*قطعا باوجود چنین برداشتی مسئولان نیز از تشکلهای صنفی واهمه نداشته فعالیت آنان را محق خواهند دانست (شبیه آنچه در نظام پزشکی و... شاهد هستیم).
*«حرفهای شدن معلمی» مخالف هر نوع ایستایی است. معلم حرفهای دائما باید خود را به روز کند تا در این سیستم حرفهای بماند و فعالیت کند و البته رشد نماید.
*«حرفهای شدن معلمی» با احراز پیش شرطهای قبل، معلمان را به رضایت شغلی خواهد رساند، چون علاوه بر دریافت حقوق بالا مانند سایر مشاغل تخصصی، آنان را صاحب منزلت و موقعیت اجتماعی برتر خواهد ساخت که رفاه همه جانبه را همراه دارد.
*وقتی «معلمی حرفهای شود» آنگاه «اخلاق حرفهای» معنا پیدا کرده و بر آن تعریفی خواهد آمد که با شرط ایجاد فرهنگ آن، دیگر رقابتهای ناسالم و بداخلاقیها جایگاهی نخواهد داشت.
*«حرفهای شدن معلمی» منشورها و آئیننامهها و ضوابط مدرن ومکتوب گوشه و کنار کتابخانهها را از انزوا خارج کرده، اهمیت پیدا میکند و سلیقهای عمل کردن رنگ میبازد.
وقتی «معلمی حرفهای شود» آنگاه در زمره مشاغل تخصصی محسوب خواهد شد که افراد برای ورود به این حوزه، لازم است نظر کارشناسان آن را در ابعاد گوناگون بدانند و مشاوره با آنان جزء واجبات میشود.
اگر اکنون این نیاز احساس نمیشود، باوجود آنکه وجود دارد، به دلیل فقدان چنین دیدگاهی است بپذیریم اگرچه حوزه مخاطبان و مرتبطان با آموزش وپرورش وسیع است و خانوادهها و افراد اجتماع به طور مستقیم یا غیرمستقیم با مسائل آن آشنا هستند،اما زبان معلمی را (به معنای عام آن) نمیدانند که این امر تخصص خاص خود را میطلبد مشروط بر آنکه به این باور برسیم و الزامات آن را فراهم سازیم که با شتاب دنیای کنونی شاید فردا این تعریف و پیششرطها برای معلمی کهنه شده و معلمی تعریفی دیگر داشته باشد. زمانه را دریابیم که شاید فردا دیر باشد.