با دو قل از خاندان بيقرار بستني در دست
با عرق بر روي پيشاني و گرمايي عجيب
گرچه در گرماي راه
آب شد کمکم ولي
چوبهايش مانده است
مثل پارويي شناور داخل درياي سرد بستني
من خودم با اين دو چوب
ميزنم پارو که شايد
تکههاي فندق و بادام را پيدا کنم
بستنيجان غم مخور
باز هم با همت يخچالمان
ميشوي مانند روز اولت
گرچه شايد چوبهايت اندکي کجتر شود
قول خواهم داد اما هيکلت بهتر شود
غممخور اي بستني!
تصويرگري: آلاله نيرومند